☆چرا؟☆

1.8K 301 30
                                    

منتظر رییس بودم قرار بود بیاد دنبالمون که هوسوک زنگ زد

هوسوک-میشه بپرسم کدوم گوری هستید

جیمین-میشه من بپرسم دوست شما تو کدوم جهنم دره ایه؟

هوسوک-هنوز نیومده؟

جیمین-نه

هوسوک-بهش زنگ میزنم

ده دقیقه دیگه وایسادم

یونگی-جیمین

جیمین-میشه دلیل تاخیر ریسس وقت شناسمو بدونم البته اگه بهش برنمیخوره

یونگی-ماشینم پنجر شد

جیمین-هوسک هیونگ منتظرمونه عجله کن

راه افتادیمو هوسوکم سوار کردیم

هوسوک-میخوام بدونم به چه دلیل فاکی دیر کردی

یونگی-ماشینم پنجر بود خب به همه که نباید جواب پس بدم

به رییس خیره شدم موهاشو بدون حالت مث همیشه گذاشته بود و کت شلوارو پوشیده بودو باز استینشو بالا داده بود و یه شلوار لی یخی پوشیده بود با یه کتونی نقره ای

جیمین-چطور تونستی همینحوری بیای

یونگی-تنها چیزایی بود که تونستم بخرم

جیمین-یعنی کتونی نداشتی؟

یونگی-نه

وقتی پیاده شدیم دست یونگی کشیدمو بردمش یه جای خلوت

یونگی-چیکار میکنی

جلو تر رفتم

جیمین-موهات

یونگی-توروخدا بیین زدی نقره ایش کرد...

ژل موی کوچیکی که تو جیبم بودی دراوردم و خالی کردم رو موهاش و بهشون حالت دادم

یونگی-به چشمات چیزی زدی؟

جیمین-خط چشم

اخم کرد

یونگی-پاکش کن

جیمین-شوخی میکنی

یونگی-شنیدی که چی گفتم پاکش کن

جیمین-چرا؟

یونگی-میخوای همه بگن مین یونگی با یه اوبی دوسته

جیمین-اوبی؟چی میگی از کی تا حالا خط چشم کشیدن به این معنیه که  اوبیم

یونگی-پاکش کن جیمین

جیمین-باشه خودت یه جوری این مهمونی رو تنهایی سر کن

مچ دستمو محکم گرفتو فشار داد

یونگی-میخوای عصبیم کنی؟

جیمین-تو چته؟ها؟به همه چیم گیر میدی خب از همون اول غلط کردی که به همه گفتی من دوست...

I NEED A JOBWhere stories live. Discover now