با شنیدن دادم سریع بغض کرد
نامیون-من نمیخواستم اینجوری بشه من فقط میخواستم واسه جینی کیک درست کنم
بعد از این حرفش زد زیر گریه دستکش اشپزخونه رو گرفتمو در فری که ازش اتیش بیرون میومدو بستم و فر رو خاموش کردم و رو به روی نامیون نشستمو ارد هارو که همه صورتشو گرفته بود کنار زدم
جین-خودتو که نسوزندی
نامیون-اونجام میسوزه
جین-جانم؟؟کجات؟
نامجون-اونجا دیگه اسمشو بلد نیستم
با تصور اینکه منظورش عضوشه سرخ شدم
جین-فقط نشونم بده
بلند شدو شلوارشو دراورد
نامیون-اینجا
به زانوش اشارع کرد
جین-اون زانوتع نامیون میتونستی از روی شلوارم بهم نشون بدی
در حالی که فین فین میکرد لبشو غنچه کر
نامیون-اینجوری که تو نمیدیدی سوخته یا نه
جین-قانع کننده بود بلند شو بریم برات پماد بزنم
نامیون-اخه میسوزه
جین-یخ بزارم که بدتره
نامیون-پماد بزن
جین-پماد کجاست؟
نامیون-نداریم هوراااا
دستاشو بهم میزد
تو یه پلاستیک یخ ریختمو گذاشتم رو زانوش
نامیون-اوییییی میسوزه
جین-تحمل کن تا برم خمیر دندون بیارم
رفتم خمیر دندون اوردم
نامیون-مگه سوختگیا مسواک میزنن
خندیدم و سرمو تکون دادم یکم از خمیر دندون نعنایم رو انگشتم ریختم و روی زخمش مالیدم
نامیون-شلوار چی
جین-فعلا یکم باهمین باکسر بگرد تو خونه
نامیون-بیدارت کردم؟
جین-اهوم اشکالی نداره بیا بریم حیاط
نامیون-اگه همسایه بغلی منو ببینه چی؟
جین-اشکالی نداره من پیشتم
دستمو گرفت و بلند شد
نامیون-اشپزخونه چی؟
جین-خودم مرتبش میکنم نگران نباش
نامیون-الان کیک نداریم بخوریم
جین-اشکالی نداره
نامیون-اما تو اینجوری ناراحت نمیشی؟
![](https://img.wattpad.com/cover/180280295-288-k178439.jpg)
STAI LEGGENDO
I NEED A JOB
Fanfiction~جئون جونگ کوکی که دنبال یه کار میگرده و اخرش میره تو عمارت کیم و پرستار بچه میشه. ☆پارک جیمینی که برمیگرده زادگاهش و اونجا حسابدار شرکت مین میشه. #کیم سوکجینی که برای پایان نامش قبول میکنه که از یه بیمار روانی مراقبت کنه ژانر:زندگی روزمره،عاشقانه ک...