HD part 5

1.9K 144 8
                                    

جونگ کوک کلی عکس از همسر عزیزش به جیمین نشون داد و حواسش رو از تهیونگ پرت کرد تهیونگ هم بعد دیدن اینکه وضعیت جیمین خوبه و الان کنار کوک و تو این خونه آرومه و حالش بد نشده خیلی آروم از خونه خواهرش رفت به سمت باری که لوهان آدرسشو فرستاده بود براش تو همون نگاه اول لوهان رو دید پیش خودش برای یک لحظه لوهان رو با جیمین مقایسه کرد ولی بعد پشیمون شد اون دو نفر کاملا متفاوت بودن دو نفر از دو جهان متفاوت لبخندی از فکری که به سرش زد رو لباش نشست و با همون لبخند رفت سمتش و لیوان ویسکی که لوهان تو دستش گرفته بود رو برداشت و تمامش رو سر کشید و کنارش نشست لوهان لیوان خالی رو با ویسکی پر کرد

« بکهیون ، سوهو رو ندیدی؟»

بکهیون بالاخره دست از سر موهای سهون برداشت و برگشت سمت تهیونگ که ازش سوال پرسیده بود

« حقیقتا گفت میره یه سر پیش دوستش پسرم»

و دوباره مشغول موهای تازه رنگ شده سهون شد

« بیب موهامو کندی همه فهمیدن موهامو دوست داری »

« هیس حرف نزن »

نگاهی به اون دو نفر که باهم بحث میکردن انداخت میدونست خیلی هم رو دوست دارن گاهی فکر میکرد کسی میتونه اونو هم اینجوری به خودش علاقه مند کنه و با هم یه زوج رویایی تشکیل بدن به لوهان نگاه کرد مسلما اعتباری بهش نبود شاید الان با عشق نگاش کنه ولی در حقیقت هیچ حسی بینشون نیست ولی چرا همش تصویر جیمین میاد جلو چشمش؟! سرشو تکون داد تا این فکرا از سرش بره بیرون

کای خودشو کشید جلو تر و از تهیونگ پرسید

« اون دوست جدید کیوتت رو چرا با خودت نیاوردی خیلی دوست دارم باهاش بیشتر آشنا بشم »

قطعا منظورش از آشنا شدن چیز خوبی نبود تهیونگ هم ترجیح داد هیچی نگه و با اشاره لوهان دنبالش رفت طبقه بالا میدونست قراره چه اتفاقی بیفته و فکر میکرد قطعا قراره لذت ببره و فقط همین

کوک کلی با جیمین وقت گذرونده بود و از همسرش تعریف کرده بود جیمین کلی سوال داشت

« جونگ کوک شی میشه یه سوال بپرسم؟»

کوک لبخند بزرگی زد و سرشو به نشونه مثبت تکون داد

« تو چه مشکلی داشتی ؟ تهیونگ گفت تو مریض خواهرش بودی»

کوک آروم لبخند زد
« جیون متخصص مغز و اعصابه »

« مشکل اعصاب داشتی؟»
جیمین متعجب پرسید که باعث خنده کوک شد

« من سرطان داشتم یه تومور مغزی داشتم »

Horny /doctor / psycho / kingWhere stories live. Discover now