چانیول عمیقا به پسر کوچیکتر افتخار میکرد که حرفاشو و خواستههاشو بیپرده به زبون میاورد."بگو دیگه چی ازم میخوای؟؟"
بکهیون دستاشو دور گردن چانیول حلقه کرد و نفسش رو روی تن پسر بزرگتر رها کرد:"میخوام تو اولین مردی باشی که منو تصاحب میکنه و دلم میخواد تو کسی باشی که... باعث خونریزی من میشه."
درسته... حاملها وقتی باکرگیشون رو از دست میدادن، ورودیشون دچار خونریزی میشد. دلیلش هم اینه که داخل ورودی حاملها یه لایه محافظی زیر رحم وجود داره و وقتی عضو یک مرد واردش میشه، این لایه رو پاره میکنه و ایجاد خونریزی میکنه اما همین خونریزیه که باعث بارداری فرد حامل میشه.[پ.م:بخدا اگه من ذرهای تو این حرفا دخیل بوده باشم🤦🏻♂️🤦🏻♂️]
چانیول حتی با فکر به اینکه اون قراره علت خونریزی بکهیون باشه، به خودش لرزید.
"و میخوام دلیل خودترشحی بدنم بهخاطر ورود عضو تو داخلم باشه... میخوام تو دلیلش باشی."
دیگه واضحتر از این نمیشد. چانیول کاملا برای درخواستهای بکهیون آماده بود."پس من هم امشب تصاحبت میکنم."
چانیول شاهزاده رو به مشت روی تخت خوابوند و یه بالش زیر سرش و یه بالش دیگه زیر باسنش قرار داد تا بتونه انگشتهاشو راحتتر واردش کنه:"اگه دیدی زیاد داری اذیت میشی بهم بگو."
بکهیون در جواب پاهاش رو باز کرد و با فشردن ملحفهها تو مشتش خودش رو به نوعی آماده حرکت چانیول کرد.
"دوست دارین از کدوم روغن برای نرم کردن ورودیتون استفاده کنم شاهزاده من؟؟"
بکهیون با پاهای خم شده و گردنی که به سمت پائین خم شده بود و چشمهای درشت شده به چانیول نگاه کرد و نفس نفس زد. پسر کوچیکتر دستش رو به رونهای بکهیون رسوند تا بهش اطمینان خاطر بده... بهش بفهمونه که فرد روبهروش چانیوله و همه چیز طبیعی و خوبه تا بکهیون هم حس خوبی داشته باشه.
پسر محافظ بین لمسهاش گفت:"چانسوک چند تا روغن با عطرهای مختلف اینجا گذاشته." این حرفش باعث شد بکهیون ریز بخنده و عضلاتش کمی شل بشن... چانیول میتونست این رو از رونهاش که زیر دستش بودن متوجه بشه."داشتم فکر میکردم شاید عطر 'شکوفههای بهار' براتون مناسبتر از بقیه باشه."
"آره."بکهیون نفسشو بیرون داد و گفت:"شکوفههای بهار رو استفاده کن لطفا."
خیلی زود کل تخت رو بوی شکوفههای بهاری در بر گرفته بود... انگشتهای چانیول آغشته به روغن شده بودن و آماده بودن که وارد بدن بکهیون بشن. پسر بزرگتر در قوطی روغن رو باز گذاشت تا اگر باز هم نیاز شد بتونه راحت ازش استفاده کنه اما مطمئن بود با اینکار کل اتاق بوی 'شکوفههای بهاری' به خودش میگیره.
![](https://img.wattpad.com/cover/201682972-288-k619090.jpg)
YOU ARE READING
Cherry Blossom
Historical Fictionکاپل:چانبک ژانر: رمنس، تاریخی، امپرگ، اسمات نویسنده: bucheonsbabe مترجم: @moth04 چنل: @ChanbaekWorld لینک اصلی فیک: https://archiveofourown.org/works/19246765 خلاصه: برای محافظ شخصی سلطنتی "چانیول" حمام کردن ولیعهد جوان، بکهیون هیچوقت مشکل خاصی نبود...