Part 3

946 122 3
                                    

بعد از اینکه توی جمعیت ناپدید شد از جام بلند شدم

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

بعد از اینکه توی جمعیت ناپدید شد از جام بلند شدم. سارا پوزخندی زد و رفت. ویلسون هنوز منتظر من ایستاده بود.

خواستم راهم رو کج کنم، ولی سریع خودش رو رسوند بهم و دستم رو محکم گرفت. من رو کشید سمت خودش و توی صورتم با عصبانیت گفت:

ویلسون _ چندبار بهت گفتم سمت مهمونای من نرو؟ ها؟ اونجا چه غلطی می‌کردی؟

هلش دادم و گفتم:

_ بکش عقب ببینم! کور که نبودی. دیدی کاری نکردم.

ویلسون _ ببند اون دهنت رو. برو پی کارت ببینم!

اینو گفت و رفت.

سارا _ میبینم که ترکیدی اساسی.

با نفس عمیقی سعی کردم جلوی اخلاق سگم رو بگیرم.

سارا _ آخی، تفلکی. من که بهت گفتم به درد تو نمی‌خوره. خودت قبول نکردی.

همین که خواستم برم گفت:

سارا _ شرطمون چی بود؟ اها یه ماه شیفت. خوش بگذره...

این رو گفت و با خنده رفت. راه افتادم سمت اتاق رختکن. لباسم رو در آوردم و محکم پرت کردم تو کمد.

_ پسره‌ی بیشعور!

با عصابی خط خطی شروع کردم به آماده شدن واسه اجرای دوم. و بعد اومدم بیرون. جک تا من رو دید دوئید طرفم.

جک _ جی! نیک نمی‌تونه امشب بیاد.

_ چی؟؟ پس برنامه چی؟

جک _ باید جاش رو پر کنیم. تو میتونی؟

_ من؟؟؟ من که پارت‌هاش رو بلد نیستم.

جک _ لعنتی!

یهو فکر دیگه‌ای به سرش زد.

جک _ از آهنگ‌هایی که خودت کاور می‌کردی چی؟ چیزی هست بتونی اجرا کنی؟ همون‌هایی که برای من فرستاده بودی...

با تردید گفتم:

_ نمی‌دونم...

جک _ هرچی بلدی تنظیم کن. مهم نیست. فقط کمک کن امشب رو یه جوری جمعش کنیم. باشه؟

وقتی قدم روی سن گذاشتم همه شروع کردن به جیغ زدن و هورا کشیدن. برنامه قبلی تموم شده بود. حالا نوبت ما بود.

Whore 1 | فاحشه ۱Where stories live. Discover now