Part 14

577 83 0
                                    

نگام روی لبای جونگ‌کوک خیره موند

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

نگام روی لبای جونگ‌کوک خیره موند. هنوز داشت با دلخوری ساختگی نگامون میکرد و به شوخی‌های جین میخندید و سرش غر میزد که اذیتش نکنه. ولی من انگار دیگه هیچ کدوم از اینا رو نمیدیدم و نمی‌شنیدم.

نگام به انگشتم افتاد. در حقیقت من هر لحظه منتظر این اتفاق بودم. می‌دونستم انقدری خوبه که باید بهش شک کنم.

جونگ‌کوک _ جی...

آروم و نگران صدام کرد. حالا دیگه اثری از خنده رو صورتش نبود. با اخمایی تو هم بهم خیره شده بود. اون متوجه شده بود یه چیزیم شده. به خاطر همین با نگرانی پرسید:

جونگ‌کوک _ خوبی؟

نمیدونم چی شد که انگار یهو از هم پاشیدم. بغض بدی راه گلوم رو بست و صورتم تو هم مچاله شد. اما من خیلی سریع نفس عمیقی کشیدم که جلوی اشکام رو بگیرم. که البته موفق نشدم. بلافاصله دسته‌ی اشکی پشت سر هم روی صورتم ریختن. سریع پاکش کردم ولی از دید هیچ‌کدومشون دور نموند. 

جونگ‌کوک _ جی... با توام!

اخم‌هاش تو هم رفت و نگاهش بهم دقیق‌تر شد. جین هم سرگردون و متعجب بهم نگاه میکرد.

جونگ‌کوک _ میگی چی شده یا نه؟ 

دیگه نتونستم تحمل کنم. ببخشید آرومی گفتم و ازشون جدا شدم.

جونگ‌کوک _ جی!

بلند صدام کرد و دنبالم دوئید. اما من دیگه نمیخواستم ببینمش. نمیخواستم تو صورتش نگاه کنم و اون لب‌های لعنتیش رو ببینم که دارن بهم پوزخند میزنن. من حتی نمیخواستم هیچ‌کس رو ببینم. ای کاش میشد از خودم هم فرار کنم. 

جونگ‌کوک _ جی باتوام... صبر کن!

دم در ورودی بار به زور دستم رو گرفت و من رو نگه داشت. ولی وقتی کشیده شدم سمتش و اون چشمای پر از اشکم رو دید، یه لحظه دستاش شل شد. دیگه هیچی نتونست بگه. نگاهی به دور و برش انداخت و منو کشید گوشه‌تر و گفت:

جونگ‌کوک _ ببینمت... چی شده؟ ها؟ با توام... منو ببین!

اومد جلوتر و با هر دو دست صورتم رو آورد بالا و بلندتر از حالت عادی گفت:

Whore 1 | فاحشه ۱Donde viven las historias. Descúbrelo ahora