یونگی عزیزم؛
اولین قرار؟ تو نمیدونی که من چقدر مضطرب بودم. دائما ساعت رو چک میکردم تا مطمعئن شم که سر موقع میرسم.
نه یک دقیقه زودتر چون تو ممکن بود فکر کنی من بیچارهام* و نه یک دقیقه دیرتر چون ممکن بود فکر کنی قالت گذاشتم.
میخواستم دقیقا سر موقع برسم. اما وقتی رسیدم، تو اونجا نبودی. اضطراب کارش رو انجام داد و باعث شد فکر کنم شاید تو من رو قال گذاشتی. ولی وقتی صورتت رو توی جمعیت دیدم خیلی زود شکم از بین رفت.
تمام تایم قرار فقط راجع به اتفاقات رندوم حرف زدیم تا وقتی که تو اعتراف کردی. من از درون جیغ کشیدم وقتی اون کلمات رو گفتی گوشهام دلشون خواست تا بشنون.
"دوست دارم."
من فقط بهت خیره شدم تو در آستانهی گریه کردن بودی. نمیدونم چرا؟
"منم دوست دارم"وقتی اون رو گفتم، جوری که انگار اون آبنباتی رو که میخواستی رو گرفته بودی، همون لبخند موقعی که پیانو میزدی روی لبهات اومد.
*منظورش اینکه از شدت هیجان و اینا بیچاره و درمونده بنظر برسم امید وارم متوجه شده باشید
و چون این چند روز آپ نشده یه پارت دیگه م داریم.
![](https://img.wattpad.com/cover/222484629-288-k133298.jpg)
YOU ARE READING
「Dear Yoongi 」ᴘᴇʀ ᴛʀᴀɴsʟᴀᴛɪᴏɴ'
Romance[ completed ] «متاسفم، من خیلی خودخواهم.» ≺ ادامه ی "Dear jiminie" ≻ 𝖯𝖾𝗋𝗌𝗂𝖺𝗇 𝖳𝗋𝖺𝗇𝗌𝗅𝖺𝗍𝗂𝗈𝗇 Couple : YoonMin Genre : Romance, Drama, angst Writer : @Rumaisha08