43. I wonder I'M still here.

327 46 51
                                    




Put a little love on me_Niall Horan🥺


ابهام ، هاله ی بزرگ و تو در تویی که خارج شدن ازش مشکله.

خواستنت بالاتر از روح و جسمه ، عادت و عشق و عاطفه همراه اسم تو معنی پیدا میکنه ، اما حتی این کلمات هم برای حسی که بین ما وجود داره ، گنگ ومبهمه چون همیشه جملات برای توصیف ناب و یکتایی عاجزه.

نمیتونم تعریف و رهاش کنم ، تصمیم من اینه ؛

با تو به پایان این قصه میرسم و همراه لحظه ها زمان رو سپری میکنم .




.................................................


یادداشت ها رو توی دستم گرفته بودم و با گیجی بهشون نگاه میکردم ، اگر از پس هیچ کدوم بر نمیومدم چی ؟

_تا حالا متوجه نشده بودم که من واقعا تنبلم .

با حالت نق زدن گفتم و به پشتی صندلی تکیه دادم . میتونستم همینطور پیش برم و  بیکار بمونم اما این کمکی به فاصله گرفتنم از بابا نمی کرد.

_اگه حداقل آشپزی بلد بودی این یکی خوب بود.

هری با نیشخند تمسخر آمیزش گفت و کارت اون رستوران عجیب و شلوغ رو نشونم داد.

_چه بد که بلد نیستم .

گفتم و بهش چشم غره ای رفتم . آخرین چیزی کی میخواستم این بود که هری مسخره ام کنه. دو یادداشت بعدیم رو هم بدون اینکه بخونه کنار گذاشت و این کارش توجهم رو جلب کرد :

_اونا چی بودن ؟ چرا نخوندیشون؟

بدون اینکه بهم نگاه کنه شروع به گشتن توی بقیه کاغذ ها کرد :

_قطعا الان شرایط پرستاری از بچه ها رو نداری.

با بی حوصلگی توضیح کوتاهی داد و من هم باهاش موافقت کردم. نگاهم به اون یکی‌ کاغذ هم افتاد . از جام بلند شدم و کنارش روی زمین نشستم .اون کاغذ رو‌از زیر بقیه بیرون کشیدم و همزمان هری هم دستش رو به سمتش دراز کرد.

_این یکی رو هم گذاشتی کنار.

همونطور که یادداشت های روی برگه رو میخوندم گفتم و سعی کردم کاغذ رو از هری دور نگه دارم تا ازم نگیرتش . نمیدونستم چرا نخوندش در حالی که این یکی از همشون مناسب تر بود.

هری یادداشت رو‌ازم گرفت و به کنارش پرت کرد ، صداش آروم بود و محکم :

_کار نکردن بهتر از تو کلاب کار کردنه.

Sneakers [H.S]Where stories live. Discover now