سیگار

315 80 114
                                    

صبح روز بعد از خواب که بیدار شدم، تخت خالی بود. یه نوت روی میز کنار دستم بود که پاول نوشته بود.

"رفتم بدوم، دلم نیومد بیدارت کنم"

کاغذ رو همونجا گذاشتم و از جام بلند شدم. عجیب بود، هنوز از خواب بیدار نشده بودی یا حداقل توی اتاقت بودی.

سمت بالکن ویلا رفتم و‌ پاکت سیگارم رو روی میز انداختم. خودمم پشت صندلی نشستم.

سیگارم رو‌ تازه روشن کرده بودم وقتی اومدی. سیگارت رو کنار مال من انداختی و روشنش کردی.

_پاول کجاست؟

_رفت بیرون بدوه. دیر از خواب پاشدی

_دیشب نتونستم بخوابم

توضیح دادی و اومدی کنارم نشستی. یه پک به سیگارت زدی و با یه آه بیرونش دادی.

تمام این مدت به سیگاری که داشت توی دستم میسوخت خیره بودم.

_تاحالا بهت گفتم چطوری سیگاری شدم؟

سرت رو به معنی نه تکون دادی. هنوز داشتی به رو به روت نگاه میکردی و‌ سیگارت رو میکشیدی.

_اولین بار فقط میخواستم امتحانش کنم. سیگار رو روشن کردم، یه پک زدم، توی دهنم نگه داشتم و بعد خارج کردم. اون موقع ها ماهی یه بار سیگار میکشیدم

یه ‌پک عمیق به سیگارم زدم و ادامه دادم.

_وقتی یاد گرفتم دود رو بدم تو، اون موقع بود که وابستش شدم

هیچی نگفتی. بی‌صدا فقط داشتی سیگارت رو دود میکردی. بدون اینکه بهم نگاه کنی.

_همینطوری عاشق تو شدم لیام، وقتی تورو هم این پایین راه دادم

وقتی این حرف رو بهت زدم دستم رو روی‌ قلبم گذاشته بودم. بالاخره تصمیم گرفتی بهم نگاه کنی.

لبات رو روی هم فشار دادی و‌ سیگارت رو خاموش کردی.

_چرا داری اینکارو میکنی زین؟

_چون الان هیچ چیز برای از دست دادن ندارم لیام. خیلی چیزا هست که بهت نگفتم

_الان برای گفتنشون خیلی دیره

_توام خیلی دیر بهم نگاه کردی

یهو از جات بلند شدی و روی میز‌ کوبیدی. انتظار داشتی از جام بپرم اما من فقط یه سیگار دیگه روشن کردم.

_میخوای با همه‌ی اینا به چی برسی؟ به اینکه بخوای بدونی من هنوزم دوست دارم؟

_هنوز؟ مگه تاحالا داشتی؟

تک خنده‌ای کردی و اومدی سمتم. خم شدی و دوتا از دستات رو روی دسته‌ی صندلی گذاشتی.

_خوب دقت کن ببین هنوز گردنبند کی گردنمه

all the things I've never said(book2eyes) Where stories live. Discover now