ثل همیشه توی راهروی تاریک دنبال شخص قد بلند اشنا رفت و جلوی در مورد نظر ایستاد
شخص کنارش کارتش رو از جیبش دراورد و روی اسکنر کشید
در باز شد و جنی بعد نفس عمیقی که کشید وارد اتاق اون بار شد...
مرد پشت میز با لبخند بهش خیره شده بودجنی لبخند کوچیکی رو روی لب هاش نقاشی کرد و پشت میز نشست
"خیلی وقته ندیدمت"ووجین گفت و سرش رو کج کرد
جنی با نگاه جدی و سردش بهش فهموند که شوخی کردن و دوست نداره"باز در گوشت برات لالایی خونده درست نمیگم؟"
جنی بهش خیره شد و با بالا دادن ابروهاش به معنی متوجه نشدن حرفش توجهش رو جلب کرد"بهت اخطارم رو داده بودم اما انگار توهم مثل بقیه منتظر له شدن گردنت زیر دستای اونی"
جنی نفس عمیقی کشید و به صندلی تکیه داد و دست به سینه شدووجین پوزخندی زد و از زیر میز چیزی دراورد
"له شدن زیر دستای اون؟"جنی پرسید و یک تای ابروش رو بالا داد
ووجین همونطور که سرش پایین بود به جنی خیره شد..نیشخندی روی لب هاش اومد"برده یه خیانت کار بودن به سلاخی کشیدن خودته"
مکث کرد و ادامه داد"بار اولی هم که اینجا اومدی بهت گفتم که میتونی کنار من باشی و به عنوان دختر من تو بوسان مشغول کار شی..فکر کنم مثل اولین بار زیاد با این تصمیم مشکلی نداشته باشی"
جنی لبخند شیرینی زد و ووجین هم با لبخندش لبخند خودش رو بهش نشون داد
"آره..مشکلی نداشتم.."جنی دستاش رو روی میزگزاشت و کمی به جلو خم شد
"حدس بزن چیشده؟"جنی گفت و از جاش پاشد..و خودش رو سمت اون خم کرد
ووجین چشم های خمارش رو به جنی دوخت...
و به لب هاش خیره شد
جنی چشم های گربه ایش رو به لبهاش دوخت و انگشت اشاره کشیدش رو روی خط فکش کشیدنیشخندی زد
دستش رو سمت کراواتش برد و شلش کرد
ووجین لب هاش رو گاز گرفت..کنترل کردن خودش تو اون شرایط غیر قابل ممکن بود
"متاسفم"
YOU ARE READING
爱𝖱𝖾𝖽𝖨𝗇𝗄
Actionبعضی وقت ها دروغ امن تر از حقیقته.. - جوهر قرمز '𝐎𝐧𝐥𝐲 𝐚 𝐦𝐨𝐧𝐬𝐭𝐞𝐫 𝐜𝐚𝐧 𝐝𝐞𝐬𝐭𝐫𝐨𝐲 𝐚 𝐦𝐨𝐧𝐬𝐭𝐞𝐫' 𝖂𝖗𝖎𝖙𝖊𝖗 : 𝖕𝖎𝖓𝖐𝖉𝖗𝖆𝖌𝖔𝖓 language:𝐏𝐞𝐫𝐬𝐢𝐚𝐧 sexual orientation:𝐒𝐭𝐫𝐚𝐢𝐠𝐡𝐭 please share it to your friends" Ra...