𝐼'𝑚 𝐿𝑎𝑡𝑒↭𝑁𝑎𝑚𝑗𝑖𝑛

964 62 4
                                    


در شیشه ای باز شد و صدای زنگوله ی های اویز بالای در به گوش پسر گل فروش رسید..با لبخندی که همیشه داشت از روی میز خیز برداشت تا بتونه زودتر شخصی که وارد شد ببینه ولی خبری نبود

پیرمرد مو سفیدی که وارد شد جلوی پیشخون قرار گرفت و لبخند عریضی زد

با وجود زِدحالی که خورده بود لبخندی زد

-"روز بخیر..من کیم سوکجین هستم..کمکی از دست ساخته؟"

-"سلام پسرم...دوتا شاخه رُز میخواستم..قرمز و صورتی"

-"براتون ببندمش یا باز باشن؟"

-"من همیشه براش گل با پاپیون قرمز می بُردم..به نظرت تغییر بدم خوشش میاد؟"

از لحن بامزه ی مرد خنده ی ریزی کرد

"احتمالا خوششون میاد"

-"پس برام با کاغذ ابی ببندش"

سمت سبد های گل ها رفت

-"حتما..میشه بدونم این خانوم خوشبخت کی هستن؟"

مرد لبخند پُر غروری زد و به بیرون گل فروشی اشاره کرد

-"میتونی روی نیمکت های جلوی در ببینیش"

دوباره خم شد تا بتونه بیرون از گل فروشیشو ببینه

زن مُسنی پشت بهش روی نیمکت ها نشسته بود...از این قسمت نمیتونست صورتشو ببینه ولی چیزی که نظرشو جلب کرد ژاکت بافت قرمز و دامن صورتی بلندش با کیف و کفش سفیدش بود..انقدر لباس های رنگی بهش می اومد که رنگ نقره ای موهاش این زیباییو با وجود دیده نشدن صورتش چند برابر میکرد

لبخند زد و پشت پیشخون برگشت

-"چه خانوم زیبایی...با این گل ها حتما خوشحال خواهند شد"

-"گل برای فرشته ها زینته!"

دسته گل اماده شده روی میز گذاشت و تعظیم کوتاهی کرد

-"لطفا این گل های زیبارو به فرشتتون برسونید"

مرد دو اسکناس روی پیشخون گذاشت و از مغازه خارج شد

از حس شیرینی که هم صحبتی با پیرمَرد بهش داد روی صندلیش نشست و ماگ گرم قهوشو بین انگشت های باریکش گرفت

گرمای ماگ حس خوبی بهش میداد و فکرشو به چند هفته قبل می کشوند..چند هفته ای از نیومدن اون پسر خوشگل میگذشت

چند وقت بود که بهش دقت میکرد؟

شاید از هفته ی دومی که به اونجا اومد و بعد از خریدن شاخه ای گل سرخی که به انتخاب جین بود یکی از میز های گوشه ی مغازشو برای خوردن قهوش انتخاب کرد

یک شاخه گل چیزی بود که هر بار همراه قهوه ش میخرید

همیشه با دقت بین گل ها نگاه میکرد و بهترینشونو انتخاب میکرد وقتی روی میز می نشست گلُ جلوی خودش قرار میداد و تا زمانی که قهوشو تموم کنه بهش خیره میشد

𝑶𝒏𝒆𝑺𝒉𝒐𝒕🔥Where stories live. Discover now