Part 1

1.5K 165 8
                                    


جونگ کوک: چرا فکر کردی می‌تونی برای زندگیم تصمیم بگیری ؟

+: چون تو یک بچه احمقی! تا کی می‌خوای سر خودت رو با این بچه بازی‌ها گرم کنی! جونگ کوک تو دیگه بچه نیستی! باید توی یک رشته خوب درس بخونی تا بتونی در آینده موفق باشی. باید بتونی پول در بیاری تا این مردم بهت احترام بزارن. یا اینکه می‌خوای برای تمام عمرت یک تو سری خوره بی چیز باشی که ترک میشه!

جونگ کوک: این علاقه‌ی منه! چرا متوجه نیستی! من می‌خوام اون‌طور که دوست دارم زندگی کنم نه اون‌طور که تو می‌خوای!

+: پس گمشو از خونه‌ی من بیرون! تا زمانی که اینجایی باید با من کنار بیای!

جونگ کوک از روی کاناپه بلند شد و به سمت در خروجی رفت.

جونگ کوک: باشه. هر جور تو بخوای!

مرد میانسال کمی صداش رو بالاتر برد تا به جونگ کوک که در حال خارج شدن از خونه بود برسه و گفت:

تو یک روز هم بیرون دوام نمی‌یاری!

جونگ کوک: خواهیم دید!

جونگ کوک بعد از خروج در رو محکم بست. چندتایی از همسایه‌ها به خاطر سر و صدای بلند فریاد اون‌ها از خونه‌هاشون بیرون آمده بودند.

جونگ کوک و پدرش سال‌های ساکن همین آپارتمان بودن و به آروم و بی‌ازار بودن در بین تمام ساکنین ساختمان مشهور بودن بنابراین کنجکاوی‌های زیادی رو برانگیخته بودن.

جونگ کوک بی‌هدف توی خیابون های اطراف خونه قدم می‌زد.

هیچ برنامه ای برای گذروندن شب نداشت. کلاه هودی توسیش رو روی سرش کشید و دستش‌هاش رو توی جیب جلوی هودی گذاشت. به خاطر فراموش کردن کارت بانکیش لعنتی به خودش فرستاد. می‌دونست با پول نقد کمی که داره نمی‌تونه برای گذروندن شب اتاقی، حتی توی کوچک‌ترین و کثیف‌ترین هتل‌ها بگیره، پس چاره‌ای جز رفتن به باری که چند‌خیابون پایین‌تر از آپارتمانشون بود، نداره.

شاید بعد از گذروندن یک شب بیرون از خونه پدرش دست از لجبازی بر می‌داشت. حتی اگر این‌طور نبود صبح راحت‌تر می‌تونست تصمیم بگیره که اگر قرار نیست زود به خونه برگرده باید چیکار کنه.

در حال حاضر تنها دغدغه ای که ‌ جونگ کوک داشت موندن بین جمعیت و عبور از کوچه‌های شلوغ برای رسیدن به بار بود.

نگاهی به تابلوی بار انداخت و آه کشید.

هیچ وقت علاقه ای به مکان‌های پر سر و صدا نداشت ولی برای اون شب هیچ گزینه دیگه‌ای برای انتخاب وجود نداشت.

وارد بار شد و روی صندلی ای که نزدیک پیشخوان بود نشست و برای طبیعی تر به نظر رسیدن یک لیوان نوشیدنی سبک سفارش داد.

One More DayWhere stories live. Discover now