پویزن نمیخواست بذاره پرفکت درمورد احساساتش بفهمه.
میخواست ذره ذره خوردش کنه ، خیلی آروم و ملایم...
تا جایی که هیچ کس دیگه ای به جز خودش نتونه داشته باشتش...
پویزن نمیخواست بذاره پرفکت درمورد احساساتش بفهمه.
میخواست ذره ذره خوردش کنه ، خیلی آروم و ملایم...
تا جایی که هیچ کس دیگه ای به جز خودش نتونه داشته باشتش...
تهیونگ آلفای دست و پا چلفتیه که فکر نمیکرد تو یکی از روزهای عادی زندگیش تو شیفت بیمارستان، جفتش رو ملاقات کنه؛ اونم نه هر ملاقات عادی، اون امگا باردار بود!!
حالا دست تقدیر چطوری اونها رو بهم میرسون...