هیچوقت به سرنوشت اعتقادی نداشتم.... به نظر من یه پیرزن مهربون که درواقع سادیسم هم داره اون بالا نشسته و وقتی ادما رو نگاه میکنه که چجور دارن سگ دو میزنن و تو خیلی مواقع درحال پیشرفت توی شغل و رشتشونن، یه سنگ پرت میکنه جلو پاشون تا با کله پرت شن توی بغل اون کسی که قراره مثل چی عاشقش بشن... بعضی از بدبختا با سر میخورن زمین چون اون نفر توی اون زمان افتادنشون اونجا نبوده ولی اون پیرزنه کصافت هی به سنگ انداختنش ادامه میده و کاری میکنه من، کیم تهیونگه بدبخت! با اینهمه سوابق کاری درخشانم که رد خور نداره و نمیخوام تعریف کنم ولی میتونم بگم تو کارم بهترینم عاشقه یه عوضیه مجرم به اسم جانگکوک بشم! و اگه فقط خبر داشتم سنگ های اون پیرزن لاشی قراره هی بزرگ و بزرگتر بشه........ ~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~• کاپل اصلی : ویکوک (ویکوک ایز لایف بچز حتی یه درصدم فک نکنید امکانه کوکوی شدن داشته باشه😂) کاپل های فرعی : (هنوز مشخص نشدن) ژانر : رمنس، جنایی، پلیسی، کمدی، معمایی، درام، اسمات
16 parts