part 9

1.6K 261 9
                                    

پارت ۹

با نگاه خیره ی امگاش برگشت و سرتاپاشو دید زد.

تاپ بندیش که دیشب معلوم نبود کجا انداخته بود رو پوشیده بود .

چقد تو لباس اون کیوت بود .

با چشمای گردنش بهم نگاه کرد

_چه ...فین.. چه اتفاقی افتاد هق

کوک که حدس میزد بعد کم شدن علائم هیت تهیونگ حس کنه بش تجاوز شده(حس کنه؟😐) بلند شد تا به سمتش بره

همینکه خواست به قدم بهش نزدیک بشه
صدای لرز دار تهیونگو شنید

_ج..جلو نیا. اگه بیای این گلدونو .اهههه

توجه ای نکرد و به راهش ادامه داد تا از پشت بغلش کنه

خوب ... کوک فقط اونو بغل کرده بود ولی این برای تهیونگی که تو هیت بود ... چیزه بیشتری بود
صدای زنگ آیفون خونه توجه شو جلب کرد

+بیبی الان مهمون داریم صبر کن

و تهیونگو ول کرد و برگشت تا ایفونو بزنه

گونه های تهیون گ از این همه نزدیکی با الفا رنگ گرفته بود و
تهیونگ با گونه های سرخ شده بخاطره بی جنبگیش به خودش فوش میداد که کوک گفت

_دارلینگ ... اینطوری میخوای جلویه هیونگام باشی؟؟

کوک حرف شو با یه نگاه ددی طور بهش زد
و به پاهای لختش که پر از هیکی بود اشاره کرد

اون لحظه ذهن کوک یاد دیشبشون افتاد که امگاش برای داشتنش ازش خواهش میکرد

ته نگاهی به خودش انداخت تا متوجه ی منظوره اون بشه و ... اوپس . اون بدونه شلوار اومده بود تا با اون متجاوز دعوا کنه؟؟
البته که اگه رفتار دیشب شو به یاد بیاره که
خفه کردن خودش با همون تاپش رو شاخشه

کوک کسل از نگاه گنگ تهیونگ همون طور که بغلش کرده بود
اسپنک نسبتا محکمی بهش زد
که نگاه تهیونگ که با تعجب و ترس همراه بود نصیبش شد

_کامان

+ه..هی تو چطور میتون..

با صدای در زدن نتونست حرف شو کامل بگه

کوک بدون توجه به صدای در منتظر بود تا امگاش حرفش بزنه

_هی بیبی چطور چی

با یه نگاه خبیث به تهیونگ نگاه کرد و نیشخنی از قرمز شدن دوباره گونه های تهیونگ زد

تهیونگ یه لحظه محو نیشخند جذاب جونگکوک شده بود که صدای خسته و محکمی اونو از جا پروند

نگاهی به پشت سر جونگکوک کرد و با دیدن چهار تا چشم که هم متعجب و هم هیجان زده بودن توشون داد میزد کرد

تهیونگ هیچکدوم از اون ادم هارو نمی شناخت

واو تهیونگ تمام حالت های یه ادم عصبی متعجب و درحال سکته رو داشت و سردرد هم بهش اضافه شده بود

 ᗰY ՏᕼᗩᗪOᗯ ՏՏ1Where stories live. Discover now