«Part 3»

10.6K 2K 308
                                    

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

خسته و کوفته داشت از سر کار برمیگشت

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


خسته و کوفته داشت از سر کار برمیگشت.

امروز هوا کمی سرد بود و پلیور ضخیمش و کیف بزرگش روی شونه هاش سنگینی میکرد.

کلید رو توی قفل چرخوند و درو با صدای تقی بست.پلیور و کتش رو اویزون کرد و کیفش رو بی حوصله روی مبل پرت کرد.

قهوه تلخی رو دم کرد و با یک مقدار شکر قهوه ای مخلوطش کرد.قهوه رو داخل سینی گذاشت و کنارش کمی شکلات برای خودش سرو کرد.

یونتان؛ سگ کوچولوش طبق معمول از اتاق خواب با پاهای ریزش دوید طرف تهیونگ و از سر شوق دیدن صاحبش با زبونش به جون صورت تهیونگ افتاد.

بعد از خوردن قهوه و غذا دادن به یونتان حالا درحال انجام یکی از سرگرمی های مورد علاقش یعنی چک کردن پیج اینستاگرامش بود که متوجه شد شخصی کل عکسای پیجش رو لایک کرده.

از سر کنجکاوی به پیج اون فرد سر زد و با چهره اشنایی رو به رو شد.

(این همون پسر کله گردالو کلاس من نیست؟؟)

𝐃𝐞𝐯𝐢𝐥 𝐁𝐮𝐧𝐧𝐲🐰✨Where stories live. Discover now