«Part 6»

11.2K 1.9K 133
                                    

بعد از خوردن قهوه داغ و شیرینش؛ پشت میز قهوه ای رنگش در حالی که یونتان روی رون پاش تکون های ریز میخورد و از نوازش سرش توسط انگشتای ظریف تهیونگ لذت میبرد نشسته بود.

وقت تصحیح پروژه اون خرگوش شیطون بود و تهیونگ از اعماق ذهن شیطانیش میدونست یک انگیزه پنهان برای ایراد گرفتن از تک تک تحقیقتات اون پسر برای اذیت کردنش داره.

خودش هم نمیدونست چرا انقدر از حرص خوردن های اون بانی کیوت لذت میبرد. لپ تاپو روشن کرد و فایل جونگکوک رو روی دسکتاپش انتقال داد، فایل رو از زیپ خارج کرد با دوبار کلیک کردن وارد پوشه مورد نظرش شد.
حقیقتا اگر بگیم فک تهیونگ روی زمین بود اغراق نکردیم...

باورش نمیشد همچین چیزی رو به عنوان فایل جبرانی شاگردش تحویل بگیره.حدود دو دقیقه کامل تهیونگ وقت گذاشت تا فقط بتونه اتفاقی که افتاده رو هضم کنه و بعد از تحلیل اطلاعات توسط مغز منحرفش انگشتش ناخوداگاه به سمت ماوس کشیده شد و پوشه رو برای دیدن تمام محتویاتش برسی کرد.

با هر عکسی که میدید چشماش گشاد تر و نیشخندش بزرگ تر میشد هرچند اون تنها چیزی نبود که بزرگ تر میشد...
بدن این پسر محشر بود.

نمیدونست چه اشتباهی پیش اومده که باعث شده جونگکوک فایل عکس های نودش رو بجای پروژه ش برای تهیونگ بفرسته ولی کار هر خدایی که بود تهیونگ میتونست پرستش اون خدارو از شنبه شروع کنه چون این پسر پرستیدنی بود...

بدنش،چهرش، چشماش، انحنای و چال کمرش، عضله های ظریف بازوش، رون های تپل و سفیدش٬ کمر ظریف و باریکش و سینه های برجستش.خدا چطور این پسر رو انقدر پرفکت آفریده بود؟

زیبا ترین بدنی که تهیونگ به عمرش دیده بود٬ میتونست تا اخر عمرش به اون عکس ها نگاه کنه و هر ثانیش رو لذت ببره. برسی کردن فایل جبرانی شاگردش اشکالی نداشت مگه نه؟

 برسی کردن فایل جبرانی شاگردش اشکالی نداشت مگه نه؟

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
𝐃𝐞𝐯𝐢𝐥 𝐁𝐮𝐧𝐧𝐲🐰✨Where stories live. Discover now