Director*4*

813 146 27
                                    

سهون سعی داشت گذشته رو کنار بزاره اما جونگین اصلا نمیتونست فراموش کنه به خاطر بیانیه سهون چه بلایی سرش اومد جونگین بعد از مخالفت با پیشنهاد سهون در اصل پیشنهاد چان از کافه زد بیرون خیلی سختش بود که بخواد سختی های این یک سال و خورده ای رو فراموش کنه کنار کسی مه هر شب فوشش میداد کارکنه

سهون به سویون زنگ زد از قرار اول با چان سویون خونه نیومده بود و با یه پیام به سهون گفته بود

"من میخوام دوست بچگیمو ببینم"

و خب الان نزدیک یک هفتس توی خونه مشترمشون نیومده و انگاری استیو هم در جریان بود که هیچ سراغی از خواهر کوچولوی لجباز سهون نگرفت

تماس برقرار شد و سهون از فکر بیرون اومد

+الو! سویون کجایی تو شب هم خونه نمیای تو اون خونه رو برا دونفر گرفتی پس چرا نیستی خونه

-سهون مهلت بده اومدم پیش سولار وای باورت نمیشه سولار هم ایدله تو یه گروه 4نفره فعالیت میکنه واو خیلی خفنه دلم میخواد...

+بهم بگو این چند شب کجا بودی؟

-هون سخت نگیر خوابگاه سولار بودم با همگروهیاش هم صمیمی شدیم خیلی بچه های باحالین

+کی میخوای برگردی؟

-امروز میام ولی باید سولارو ببینی خیلی خوشگل شده

+تا جایی که من یادم میاد یه دختر بود با موهای پسرونه اصلا هم شبیه دخترا نبود

-اون موقعه بچه بود

+اره یه بچه رومخ

-هییع...

+چی شد؟

- سهون صدات رو بلندگو بود

+خب؟!

-سولار کنارم بود

استیو بعد از رفتن چان دنبال دوست لوسش رفته بود یه چیزی سفارش بده که به عنوان ناهار بخورنش با ظرف های غذا اومد
+قطع میکنم

-پسره یخ

استیو که دید تلفن سهون تموم شده گفت
- میخوای چیکار کنی کیم ناسازگاری میکنه پس ینی بازیگرت پر...

+نه حواسم هست

-چه جوری حواست هست میشه بگی

استیو حدود 5ساله که دستیار سهونه به خاطر همین باهاش خودمونی حرف میزنه و خب وقتی اون فاجعه ای که رقبای سهون براش درست کرده بودن اتفاق افتاد استیو اونجا بود و سر اون قضیه به سهون نزدیک تر شد

سهون سرش رو تو دستش گرفت و شقیقه هاش رو فشار داد

+ خودمم نمیدونم یه کاریش میکنیم

سهون داشت از کوره در میرفت

+من نمیفهم چرا یه درخواست دادن به ایدل انقدر دنگ و فنگ داره چرا؟ چرااا؟

کارگردانDirectorWhere stories live. Discover now