Director*16*

310 80 39
                                    

صبح سهون حاضر شد در اصل فیلمبرداری پس فردا بود ولی امروز میخواست که با جونگین حرف بزنه درمورد احساساتش و همچنین رابطه اشون

بعد از اون مدت طولانی به فکر کردن درمورد رابطشون نتیجه اش شده بود حرف زدن درمورد احساسات خودش و جونگین

از اونجایی که جونگین یه موقعه هایی جلوش لپاش قرمز میشد و واکنشات کیوتی از خودش نشون میداد به نظر نمی اومد که احساسات سهون یه طرفه باشه

جونگین از خوابگاه ک اومد بیرون ماشین سهون رو دید سهون پشت رول بود بعد از اون که یهویی بغلش کرده بود احساس معذب بودن داشت در جلو رو باز کرد خیلی اروم سلام کرد

+سلام جونگینا صبحت بخیر

جونگ از گرم بودن سهون تعجب کرد

-صبح شمام بخیر

سهون یکم چرخید سمت جونگین

‌+راستش فیلمبرداری نداریم ولی چون کمپانی و منیجرت نمیزاشت ببینمت مجبور شدم همچنین دلیلی بیارم باید حرف بزنیم

-امم در که مورد اگه بابت اون اتفاق سر فیلمبرواریه من معذرت میخوام هیجانی و تو لحظه تصمیم گرفت

+ن جونگ بزار اول صبحونه بخوریم بعد بهت میگم باشه؟
جونگین سری تکون داد و کمربندشو بست و تو صندلی فرو رفت

تا رسیدن به کافه هیچ کدوم چیزی نگفتن به کافه که رسیدن پیاده شدن سهون در کافه رو باز نگه داشت تا جونگین رد بشه
+این کافه خلوت ترین کافه ایه ک میشناسم زیاد کسی نمیاد میتونی راحت باشی هر جا دوس داری بشین

صندلی کنار گل و گلدون های سمت راست کافه رو انتخاب کردن بعو از گرفتن سفارششون سهون نگاهیی لبه جونگین که به کفشای خودش نگه میکرد و انقدر سرشو خم کرده بود ک فرق سرش دیده میشدیه تیشرت نیم استین کاراملی تنش کرده بود حتی تم لباس هاش هم خرسی بود

جونگین سرشو اورد بالا

-درمورد چی میخو

+بزار سفارشامونو بیارن بخوریم خیلی گشنمه

جونگین که دید سهون حالا حالا ها قصدنداره حرف بزنه دوباره نگاهشو داد به کفشهای قهوه ای سوخته اش
بعد از این که سفارششونو اوردن و خوردن جونگین خواست که بپرسه درمورد چی میخوان حرف بزنن که سهون دستشو کشید سمت ته کافه

+جونگ میدونستی این ته آکواریوم دارن یه سری هشتپا کوچولو هم دارن بیا ببینشون

جونگین که حواسش به ماهی های رنگی و آبزیان توی اکواریوم پرت شده بود باعث شد سهون یه کوچولو نفس حبس شدشو ازاد کنه

سهون داشت طفره میرفت نمیخواست حرف بزنه پشیمون شده بود میترسید غرورش پیش جونگ از بین بره و هر دفعه سر فیلمبرداری با یاد اوری این اتفاق حرص بخوره سهون داشت عقب میکشید

کارگردانDirectorWhere stories live. Discover now