Part 2⃣7⃣

625 80 40
                                    


💭فلش بک 💭

🌼سهون 🌼

  سرمو به شیشه ی کوچیک اتاق ای سی یو تکیه دادمو به صورت بی حالش نگاه کردم

یک هفته از اون روز نحس میگذره و همه چیز بهم ریخته

دوباره شماره لوهانو گرفتم بازم خاموش بود

این بار شماره سوهو رو گرفتم
-  الو سهون!

سرمو از شیشه فاصله دادمو روی نیمکتهای مشکی سالن انتظار نشستم

- سلام هیونگ
- سلام ، اوضاع چه طوره ؟

به درب اتاقش نگاه کردم و آهی کشیدم

- فعلا که بیهوشه اما دکترا گفتن حالش روبه بهبوده ، هیونگ از لوهان خبری نداری ؟ گوشیش خاموشه !!!

- نه ، مگه برای مراسم ترحیم نیومده بود ؟

پیشونی دردناکمو لمس کردمو گفتم :
- من یک هفته است که ندیدمش ، تماسامو جواب نمیداد الانم که گوشیش خاموشه

- نگران نباش سهون ، به بکهیون میگم پیداش کنه
- باشه ،ممنون

گوشیو توی جیب کتم گذاشتمو سرمو بین دستام گرفتم

عمو توی عمارت تحت نظر پزشک شخصیش بود و زن عمو هم حال خوشی نداشت

هنوز باورم نمیشه که این یک هفته چه بلاهایی سرمون اومده

به سمت صدای پایی که نزدیکم میشد چرخیدم
منشی جانگ به طرفم می اومد

از جام بلند شدمو بهش احترام گذاشتم
- رییس خواستن الان برین عمارت

به اتاق ای سی یو نگاه کردمو گفتم :
- اما ...

دستشو روی شونم گذاشت و گفت :
- من اینجا مراقبش هستم

سرمو به نشونه تایید تکون دادمو بیمارستانو ترک کردم

***

  وقتی وارد خونه شدم پدرم روی تک مبل همیشگیش روبه روی پنجره نشسته بود

مقابلش ایستادم و گفتم :
- با من کاری داشتین پدر؟
- بشین سهون

روی کاناپه ی بزرگ نشستم ، بعد از مکث کوتاهی شروع کرد 
-  بهت گفته بودم که پشیمون میشی

از چی حرف میزد !

- منظورتون چیه پدر؟

- اون قرار دادو لغو کرده

برگه سفید روی میزو به سمتم گرفت و گفت :
- اونم فقط به خاطر پیشنهاد پول بیشتر 

به برگه ی کپی شده نگاه کردم ، امضای لوهانو پایین برگه شناختم چه اتفاقی داشت می افتاد ؟!

Swear to Love and Sin 💔 Season 1 💔Where stories live. Discover now