من کار پیدا کردم...
من کارمند یه فروشگاه مواد غذاییم...
و مجبور نیستم زیاد کار کنم...والدین تهیونگ
پیشنهاد دادن که اجاره مون رو پرداخت کنن!...
![](https://img.wattpad.com/cover/267839689-288-k800437.jpg)
YOU ARE READING
Therapy | Vkook
Fanfiction[تمام شده] دو پسر... با روح هایی خسته...اما از یک جنس! در جستجوی آرامش... درِ قلبشون رو با کلید عشق به روی هم باز می کنن... آیا این عشق ابدیِ؟!... _مقدمه بالا نوشته مترجم است! _ آپ شده در چنل purplewhale_fic@ _ترجمه شده و تمامی حقوق آن متعلق به نو...