-بسه لیتل.. بسه
+ن. نمیت.تونم
جین کلافه شده، از اینکه کاری از دستش برنمیاد موی خودش رو کشید.-چرا گریه میکنی آخه... داری منو میکشی..
+چ. چون.. هوس. سوک..
-صد بار گفتی.. منم گفتم حالش خوبهنامجون ساکت شد و آب بینی شو بالا کشید. چند ثانیه به جین که از موفقیتش خوشحال بود نگاه و دوباره بغض کرد.
+ولی.. اگ. گه..-اگه و اما نداریم.. این چه عذابیه... من حتی نمیتونم بغلت کنم..
نامجون از حرص جین خندید و اشک هاش رو پاک کرد. دلش نمیخواست به خاطر یه گریه بچه گونه که حاصل فشار های اخیر بوده آستاش رو بسوزونه.-آفرین.. آفرین.. زودتر تمومش کن..
گریه نامجون، تبدیل به یه خنده شد. چطور دلش اومد جین رو اذیت کنه.-پوف... بالاخره..
+معذرت میخوام
آستا ابرو بالا انداخت و پوزخند زد:
-برای چی؟+چون.. چون.. نمیدونم..
گیج شدن نامجون خنده رو لب جین آورد. از اینکه دوباره به روزهای قبل برگشته بودند خوشحال بود.
-بیا اینجانامجون از جاش بلند شد و کنار آستاروث نشست. دستش رو دور تن ریزه میزه اش انداخت. موهای آستاروث رو بوسید و خندید. عطر تن جین رو بیشتر از هر چیز دیگه ای دوست داشت.
-چون این مدلیم بهم میخندی؟
+چون دوست دارم میخندمجین دست نامجون رو گرفت و با شک گفت:
-به نظر میاد به خاطر این عضله ای شدنت بهم میخندی..
نامجون لب گزید و به گوشه میز، دور از نگاه جین خیره شد. بدنش نسبت به روز های اول آشنایی گنده تر شده بود و نمیتونست جلوی تصوراتش رو بگیره.
-پس اره؟... جالب شدجین با شیطنت گفت و تبدیل به جثه شیطانیش شد. اهمیتی نداشت که لباسش تیکه پاره شده و برهنه اش کرده.
-الان بخند...جوری از روی حرص میگفت که خنده نامجون شدت میگرفت.آستاروث - فقط برای نامجون - یه بچه به تمام معنا بود.
-ببینم اگه به قول خودت هیولا لای پات باشه بازم میخندی؟
نامجون ترسیده از یادآوری گذشته خنده اش رو خورد. مطمئن بود رنگش پریده و جین هم میتونه حسش کنه.
-نترس لیتل.. کاریت ندارم..+ن. نمی..
نفس عمیقی کشید و لعنتی به لکنت بی موقع اش فرستاد.
-کا ریت ن دا رم. گرفتی؟ بهت دست نمیزنم+اشکال نداره!
با جسارتی که نمیدونست از کجا آورده گفت و سرش رو پایین انداخت. داشت پیشنهاد رابطه میداد؟ آستا منظورش رو میفهمید؟معلومه که آره.... حین هر لحظه منتظر همچین صحنه ای بود...
***یونگی گوشه لباس پسرش رو صاف کرد و لبخند زد.
-کی پا میشه؟
-نمیدونمبا ته مونده امیدش گفت و گونه بچه رو بوسید.
-میخوای پیشش بخوابی؟
-میشه؟
-چرا نشه
![](https://img.wattpad.com/cover/250548921-288-k953377.jpg)
YOU ARE READING
Devil's Love 1 | Jinjoon.Namjin § Full
Fanfictionکیم نامجون، پسری که روحش پاک پاکه... حتی شفاف تر از آب زلال! عاشق یه پسر شده. ولی مشکل این نیست! مشکل اینه.. اون پسر یه "فرشته" است و فرشته ها حق عاشق شدن ندارن! کنار اومدن با عشقی که بهت علاقه نداره راحته؛ ولی کنار اومدن با شیطانی که تشنه به خونته...