part 1

8.2K 622 74
                                    

_ اوما بالاخره یه کاره خوب پیدا کردم ، جین هیونگ بهم زنگ زد . میگفت حقوق خوبی بابتش میدن

همون جوری که داشت آخرین بشقاب رو که کفی بود آب میکشید روبه مادرش که گلدون آب میداد میگفت

_ چه کاری هست حالا؟؟

جیمین دست کش هارو از دستش درآورد
اویزون کردو در کابینت رو بست بعد همونطور که میرفت سمت مادرش جواب داد:

_ پرستاری!!

مادرش سرش رو بالا آورد،  نگاهی به جیمین انداخت

_ پرستاری؟ ازکی؟

_انگار یه آقاهه!!

_ مشکلی نداره؟ قابل اعتمادن؟؟

جیمین آب پاش رو توی آشپزخونه برد تا دوباره ابش کنه

_ به بیمارستان درخواست داده بودن ! جین هیونگم چون میدونست من دنبال کارم بهم پیشنهاد داد

سه یون ( مادرجیمین) سری تکون داد

*****

نگاهی به خونه ی بزرگ و ویلایی روبروش انداخت
خب بزرگتر و قشنگ تر از چیزی بود که جیمین فکرش رو میکرد

نگاهی به تیپش انداخت

حقیقتا اگه میدونست به چنین جای باکلاسی میاد بهتر لباس میپوشید

سعی کرد آرامش خودش رو حفظ کنه

اولین بارش بود برای همچین کاری میومد

اون قبلا چند باری به عنوان کار درمان توی بیمارستان کار کرده بود ولی این اولین تجربه پرستاریش بود
خب هرزگاهی توی بیمارستان یه کار بهش میخورد و میرفت ،شغل ثابتی حساب نمیشد و حقوق خوبی هم نداشت و جیمین مجبور بود بخاطر پول درآوردن و کمک کردن به مادرش جایی دست به کار شه که حقوق خوب و البته ثابتی داشته باشه

اونا مشکلات زیادی نداشتن ،یه خونه نقلی تو یه منطقه معمولی داشتن و مخارج اولیه زندگیشون با کار کردن خودش و مادرش تامین میشد ولی خب جیمین به این فکر میکرد اگه بالاخره یه روز توی مرکز کار درمانی و گفتار درمانی استخدام بشه خیلی خوب میشه

چیزی که درسش رو میخوند

به آدرسی که جین براش فرستاده بود نگاه کرد
پلاک رو چک کرد و وقتی مطمعن شد همین خونس زنگ رو زد

کمی مضطرب بود بابت اینکه اولین بارش بود و

نمیدونست قراره با چه ادمایی روبرو بشه

با نوک کفشش به شن های ریزی که روی آسفالت بودن میزد

یکم طول کشید تا در باز شد و بعد صدای زنی به گوشش رسید

_ بفرمائید تو

جیمین نفس عمیقی کشید و درو هول داد
حیاط زیبا و دلنشینی بود

forbidden love Where stories live. Discover now