پارت ششم

1.1K 247 7
                                    

یکضرب در اتاق رو باز کرد و وارد شد
چانیول سرشو بالا آورد چرا کوکی آنقدر عصبانی بود ؟
+چی شده ؟
_من باید از تو بپرسم چانیول ! چی بلایی سر اون بچه آوردی ؟
+کار خواستی نکردم فقط یکم ملایم خوابیدم باهاش
_خفه شو چانی ! ملایم چی ؟ لال شده ! نمیتونه حرف بزنه ، شوکه شده  ، بدنش می‌لرزید
+اینا همش اداست
_ادا نیست چانیول محض رضای خدا
+یک هرزه که بیشتر نیست ؟ مثل بقیه
_چانیول اون هرزه نیست ، من از اولی که دیدمش فهمیدم پاکه ، اگر هرزه بود آنقدر مقاومت نمی‌کرد
+حالا هر چی ! سوهو رو ببر بالا سرش نذار بمیره هنوز خیلی لازمش دارم
_کی آنقدر عوضی شدی چانی ؟ نمیشناسمت
+خیلی حرف میزنی پسر خاله
_لوهان که بیاد اینطوری آروم نمیمونه ، اون دوست نداره ببینه برادرش آنقدر پست شده ، پس قبل از اینکه بیاد یک کاریش بکن
اینو گفت و در رو محکم زد و از اتاق رفت بیرون
....
سریع به سوهو زنگ زد و بعد تقریبا نیم ساعت سوهو بالای سر جسم بیهوش بکهیون بود
+چشه سوهویا؟
_کوکی این  اولین بارش بوده
+آره می‌دونم ، تو از کجا فهمیدی ؟
_این خونریزی روی پاهاش ، رنگ پریدش ، بیهوش شدنش اینا همه نشون میده بدنش طاقت نداشته و اولین بارش بوده و خیلی بی تجربست
+خوبه من اینطوری بیشتر دوست دارم
با صدای چانیول هر دو برگشتن
_چانیول باز میخوای باهاش چیکار کنی ؟ این بدبخت طاقت نداره ، بدنش ضعیفه ، میمیره 
+نمیذارم بمیره سوهو ، حالا هر دوتون برین بیرون
با لحن جدی چانیول جرئت مخالفت نداشتند و رفتن بیرون
چانیول رفت روی تخت دراز کشید دستشو گذاشت زیر دستش و به نیمرخ بکهیون نگاه کرد
موهای چتریش و پوست سفیدش لبای متورم و سرخش گردنش که با اون مارک ها تضاد وحشتناک زیبایی داشت
+چرا آنقدر قشنگی بچه ؟ چرا نمیتونم بکشمت ؟ چرا انقدر ازت خوشم اومده ؟ چرا نمیتونم بندازمت بیرون ؟
اینو گفت و دستشو دور بدن بکهیون حلقه کرد و به آرومی بوسه ای رو گونش گذاشت
+نه هنوز خیلی باهات کار دارم ، الان که فهمیدم اولین بارت برای منه ، پس قراره خیلی از زیبایی هات لذت ببرم ، پاپی کوچولو
.....
کپی ممنوع
امیدوارم خوشتون بیاد

silverblood 🍷🤍🩸 خون نقره ای Where stories live. Discover now