اینم یه سوپرایز کوچیک واسه عزیزای دل خودم :)
ووت و کامنت 🤍✨
اگر دوست دارین که زود آپ بشه شیرش کنید زیبارویان💙
....
خوشبو ترین شامپوی بدن رو استفاده کرد و هر چی تونست از عطرهای گرون قیمت پارک استفاده کرد
به سمت کمد اون غول راه افتاد
+اووم ببینیم سلیقت چطوره ددی پارک
یه بلیز حریر مشکی ورداشت
زیادی براش بزرگ بود ولی روی باسنشو میپوشوند
نیشخندی زد و لباسو پوشید
به خودش تو آینه نگاه کرد
رد های ارغوانی رو بدنش
با اون لباس حریر و گشاد و موهای قرمز نرمش
+اوه چقدر تحریک کننده شدی بکی کوچولو
خنده ای کرد و به سمت بیرون از اتاق راه افتاد
از پله های عمارت پایین رفت که متوجه یه فرد فاکینگ هات شد ، واو این یارو دیگه کیه ؟
توجه همه به اون جلب شد و تو نگاه اول متوجه چشمهای وحشی چان شد که چطور با عصبانیت نگاهش میکرد
+نگفته بودی که دوست پسر داری چان
فرد جدید اینو گفت
بکهیون پایین رفت و دقیقا کنار اون مرد روی کاناپه نشست
+من دوست پسرش نیستم و یه پوزخند جذاب تحویلش داد
_پس چی ؟ هرزه شی؟
بکهیون اخم کرد واقعا با این وضع شبیه هرزه ها شده بود
دستشو روی ران مرد کشید
+همرو مثل خودت هرزه ندون عزیزم ، من فقط یه بیبی بوی هاتم و چشمکی زد
چانیول تا اون لحظه با خشم نگاه میکرد
عصبی بود واقعا عصبی بود
مرد بلند زد زیر خنده
+میدونی که با این حرکت شاید زنده نمونی ؟
_چطور ؟
+چون ممکنه زیر ضربه های من له بشی بیبی بوی
_بسه کای
چانیول داد کشید
+گمشو تو اتاقت بکهیون
بکهیون پوزخندی زد و رفت و روی پای چانیول نشست و در گوشش آروم زمزمه کرد
+تازه این شروع بازیه ددی پارک
و آروم گوش چان رو لیسید
چانیول با بهت نگاهش میکرد ، این همون بکهیون بود ؟
_آه بیبی بوی نظرت چیه بیای اینجا بشینی ؟
و کای به پای خودش اشاره کرد
بکهیون بلند شد و روی مبل کنار نشست
+من یه هرزه نیستم ، اینو یادت بمونه :)
_آه ، البته
چانیول نفس آرومی کشید
+چیشد که اومدی اینجا کای ؟
_توی سئول ، کارم واقعا به مشکل برخورده ، اون پدر عوضیم حتی دم مرگم حاضر نیست از اموالش دست بکشه و بیاد سفر کاری
باید کمک کنی چان ، کمی پول و هروئین ازت میخوام
+و در عوضش چی بهم میرسه رفیق ؟
_رفیق قدیمیت چند هفته ای رو اینجا کنارت میمونه
چانیول خندید
+هنوز عوض نشدی برادر کوچیکه
کای چشمکی زد ، هنوزم همونطور جذابم درسته ؟
این اولین باری بود که بکهیون میدید چانیول آنقدر مهربانانه لبخند میزد
یعنی اون غولم بلد بود بخنده؟
نگاهشو از چانیول گرفت و خواست بلند شه که کای دستشو گرفت
+هی بیبی بوی کجا میری ، واستا هنوز کارت دارم !
بکهیون دستشو کشید و رفت و روی مبل روبه رویی لم داد تموم ران و ساق پای سفیدشو در معرض دید قرار داد
_این پسر کیه پارک ؟
چانیول خواست چیزی بگه که بکهیون شروع کرد
+من ! منو به زور آورده و اینجا نگه داشته و برای خالی شدن لذتاش داره ازم استفاده میکنه
بکهیون با بغض توی صداش غرید
کای مبهوت شد
_چی ؟
چانیول سرشو انداخت پایین
+یعنی خودت نمیخوای اینجا بمونی ؟ آه تو دیوونه ای تمام دختر و پسر های ایتالیایی و کره ای آرزوشونه یه شبو زیر پارک بخوابن
بکهیون بلند شد و داد کشید
_منو با اون هرزه ها مقایسه نکن ، تو هم یه عوضی مثل رفیقت ، فکر نکن تموم آدمها ارزوشونه زیر تو و رفیق عوضیت ناله کنن ، اگر دست من بود حتی ثانیه ای اینجا نمیموندم
+بسه
چانیول فریاد کشید
کای ترسید و ساکت شد
و بکهیون همزمان که نفس ، نفس میزد نگاهش کرد
اشکاش نزدیک بود بریزه ولی قرار نبود ضعیف باشه
+ازت متنفرم پارک چانیول عوضی تو کاری کردی من مثل یک هرزه دیده بشم
چانیول به سمت بکهیون رفت و خواست بغلش کنه که بکهیون خودشو بیرون کشید و فریاد کشید
+به من دست نزن ، قراره با تموم بادیگارد های جذابت بخوابم ، آخه من یه هرزم اینو گفت و خندید و از اونجا دور شد و به سمت بالا رفت
+یه پاپی کوچولوی وحشی گیر آوردی چان
_خفه شو کای ، دوباره اگر اذیتش کنی ، میکشمت
کای خندید
+خیلی خوشگله ، بهت حسودیم شد برادر
میشه یه شب بدیش به من ؟
_خفه شو کای ، اون برای منه اگر بهش دست بزنی دستتو قطع میکنم
+اوهه ، باشه باشه
کای اینو گفت اما توی دلش واقعا از این پاپی کوچولوی وحشی خوشش اومده بود.
_چه خبره اینجا ؟ کای ! باز که تو اومدی
+لوهان ! چطوری پسر ؟ چیزی نیست فقط بیبی بوی برادرت رم کرده بود
_مطمعنم که تو اذیتش کردی
کای خندید
و هیچکدوم متوجه رفتن چانیول نشدن
....
چانیول به سمت طبقه بالا رفت و در اتاقو باز کرد
بکهیون نبود ، آه این لجباز کجا بود ؟
به سمت راه رو رفت که صدایی توجهشو جلب کرد
توی یکی از اتاقا سرک کشید که تقریبا با چیزی که دید روحش پر کشید
بکهیون روی پای یکی از بادیگاردا نشسته بود. و یقش تا آخر باز بود و اون مرد رو میبوسید و اون مرد هم بدنشو لمس میکرد
آههه
+ارباب حتما منو میکشه اگر بفهمه
اون مرد به ایتالیایی گفت
+اما اون قرار نیست بفهمه چون من نمیتونم از این فرشته دست بکشم
بکهیون متوجه چانیول شده بود و پوزخندی ریزی زد و صدای آه و ناله هاشو بلند تر کرد
+داری چه غلطی میکنی حرومزادههههه؟
چانیول محکم داد کشید و سریع تفنگشو از توی جیبش در آورد
+ارباب ، اون خودش شروع کرد ، مرد با ترس و وحشت گفت
_خفه شو ، فقط خفه شو اشغال
چانیول چند تیر به سمت هوا زد و مستقیم تیرشو روانه مغز اون بادیگارد بیچاره کرد
بکهیون جیغ کشید و روی زمین نشست
و گوشاشو و گرفت و میلرزید
+چ چیکار کردی ؟ چیکار کردی روانی ؟
اون فقط میخواست چان رو اذیت کنه فکر نمیکرد چانیول آنقدر وحشی باشه
با صدای گلوله کای و لوهان و عده ای از بادیگاردا به بالا اومده بودن و به صحنه ی جلوشون نگاه میکردن
+برادر ؟ چرا ! چرا کشتیش؟
_خفه شین
+پیتر ، جنازه این حرومزاده رو جمع کن و همتون گم شین توی اتاقاتون ، امشب هر کی بیرون بیاد میکشمش
اینو و گفت و بکهیون رو از روی زمین بلند کرد و به سمت اتاقش برد
بکهیون هنوز هم میلرزید
چانیول در رو بست و به پیش بکهیون رفت
+ببین ، ببین چیکار کردی ؟ بخاطر تو کشتمش
بکهیون جیغ کشید
+خفه شووو ، خفه شو بیرحم عوضی چطور تونستی بکشیش ؟
_برای اینکه بفهمی ، اگر دوباره مثل هرزه ها لباس بپوشی ، اگر دوباره مثل هرزه ها خودتو به بقیه بمالونی ، دفعه بعدی هم خودتو هم طرفو میکشم
+هیولا ، هیولای لعنتی ، ازت میترسم ، ازت متنفرم
+خفه شو
چانیول آتیش گرفت و به سمت بکهیون رفت
بکهیون ترسید و خودشو به تاج تخت چسبوند
چانیول از زیر تخت طناب در آورد و محکم دست های بکهیون رو گرفت و به تخت بست
+چیکار میکنی ؟
_امشب ، معنی واقعی تجاوز رو بهت نشون میدم تا بفهمی دوباره با اعصاب پارک چانیول بازی نکنی
اینو گفت و وحشیانه شروع کردن به بوسیدن گردن بک، مک میزد و محکم گاز میگرفت
بکهیون آه میکشید و گریه میکرد
+تورو مسیح ولم کن ، خواهش میکنم
_کاری میکنم که نتونی راه بری هرزه کوچولو ...
.....
بوس به همتون
YOU ARE READING
silverblood 🍷🤍🩸 خون نقره ای
Action+تو دینت چیه ؟ _من دین ندارم ! +پس کیو میپرستی ؟ _تورو ... ..... توی لعنتی ، با رفتنت روحمو ازم گرفتی ، قلبم رو ، احساساتم رو ، غرورم رو من بعد تو ذره ذره آب شدم و تو حتی نفهمیدی ! ... 🍷silverblood ، خون نقره ای 🍷 کاپل : چانبک ، هونهان ، ویک...