🩺Part60🩺

8.3K 1K 409
                                    

بانداژو از دور سر کوچیکش باز کرد و لبخند مهربونشو تحویل دختر کوچولوی روی تخت داد.

÷دیگه سرت درد نمیکنه خانم کوچولو؟

دخترک سرشو به طرفین تکون داد و یونگی سرشو ثابت نگه داشت تا خیلی وول نخوره.

÷یه مدت نباید ورجه وورجه کنی باشه؟به حرفای مامان و بابا گوش بده و تا مدتی نرو پیش دوستات

دختر کوچولو مثل یه بچه‌ی حرف گوش کن به یونگی گوش داد و جواب داد.

~اگه به حرفای شما گوش بدم بهم جایزه میدین؟

÷جایزه میخوای؟

~اوهوم اوهوم

یونگی روی زانوهاش نشست و موهای دخترک رو نوازش کرد.

÷حتما...چی دوست داری؟

دخترکوچولو خجالت زده دستاشو جلوی دهنش گرفت و جوری با خجالت خودشو مخفی کرد که قند تو دل یونگی آب شد و دلش خواست گونه هاشو بکشه.

~میشه اوپای من بشی؟آخه شما خیلی خوشگلی شبیه گربه های محلمونی

یونگی اولش بهت زده و بعد با خنده جواب داد.

÷گربه؟فکرمیکنی من شبیه گربه هام؟

دخترک بازهم سر تکون داد و یونگی خجالت زده از اینکه قراربود درخواستشو رد کنه گفت:

÷میشه منو ببخشی خانم کوچولو؟من نمیتونم اوپای تو باشم

لب های کوچولوش به سرعت غنچه شد و دل یونگی براش ضعف رفت.

~اخه چرا؟...اوپا گربه ای،اوپای یه نفر دیگس؟

یونگی هم مثل خودش با لحن کیوت و بچگونه جواب داد.

÷اوهوم و اوپا گربه ای نمیتونه بهش خیانت کنه چون خیلی دوسش داره

دخترکوچولو با دست به جایی اشاره کرد و یونگی ردشو گرفت و در نهایت به پسرک دوست داشتنیش رسید که درحال چک کردن فرم یکی از بیماران بود و لبخند درخشانش همچنان روی لب هاش خودنمایی می‌کرد.

قطعا همه‌ی بیمارستان ها به یک نفر مثل اون فرشته خوش خنده نیاز داشتن تا با لبخندهای درخشانش امید دوباره ای برای زندگی بهشون هدیه بده.

صدای کوچولوی کنارش اونو از فکر بیرون کشید و توجهشو جلب کرد.

~اونه؟

÷چی؟

~اوپا گربه ای اون آقاهه دوست دخترته؟

این سوال به قدری از نظرش بامزه و حتی خنده دار اومد که یونگی نتونست جلوی قهقهه زدنشو بگیره و توجه سایر همکارانشو به خودش جلب کرد...هوسوک چرخید و به اون دوتا نگاه کرد و کمی متعجب از خنده های لثه ای معشوقش چشماش گرد شد و پلک زد.

÷اینو از کجا درآوردی؟

دخترک اخم بامزه ای کرد و لبشو جمع کرد.

Dr.j | KOOKV|VKOOK(Switch) Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon