« قسمت 8 »
اون روزِ چهارشنبه ، به نظر میرسید اون هفته به طور دردناکی داره آروم پیش میره . تهیونگ مشغول دیدن یکی از کالکشن های عکاسی بود ، تهیونگ هنرمندی که اون عکس هارو خلق کرده بود رو میشناخت – مرد 52 ساله ای که گرایشات بسیار عجیبی توی عکاسی داشت و البته یه دوست دختر تایلندی هم داشت که سنش نصف اون مرد بود – ولی ، هییی ... قضیه هنر از هنرمند کاملاً جدائه ...
مشکل اینجا بود که تهیونگ نمیتونست به درستی روی عکس ها تمرکز کنه و داخل عکس های روبه روش غوطه ور شه.
تهیونگ اون عکاس چِک (جمهوری چک ) رو تحسین میکرد ، تصوراتی که اون مرد از این دنیا داشت بی نظیر بودن ، زیرکانه ، طعنه آمیز ، و اون به طرز عجیب و غریبی روزمرگی انسان هارو به تصویر میکشید. قطعه ی مورد علاقه تهیونگ این بود : عکسی که توی اون مردی کنار همسرش که پوست برنزه و موهای بلوند داشت ایستاده بود و بینی همسرش رو مثل یه جایزه هالیوودی تو دستش گرفته بود.
عکاسی : عنوان . « زیبایِ صورتی» از مجموعه ی « او آنجا بود »
نورپردازیه اون عکس فوق العاده بود ، احتمالاً عکاس قبل از غروب آفتاب عکس رو گرفته بود. از فیلتر و اشباع کردن رنگ ها بیش از حد استفاده شده بود تا عکس روشن تر به نظر برسه که کاملاً فضای عکس رو حالت طنزگونه کرده بود.
برخلاف گالریه انباری ، این یکی از اون مدل گالری هایی بود که دیوار سفید رنگ داشتن و انگار تو کل 365 روزِ سال یه ذره هم گرد و غبار روشون نمی نشست . کف زمین از جنس سنگ مرمر بود و چراغ های آویزون از سقف ، عکس هارو از هر زاویه ای روشن میکردن ، میشه گفت فضای منکوب کننده ای بود.
خوشبختانه تهیونگ اون روز جیوو رو هم ، همراه با خودش به گالری آورده بود و از اونجایی که اون دختر جوان به اندازه تهیونگ برای دیدن نمایشگاه های مختلف بیرون نمیرفت ، از این که الان تونسته بود یه روز وسط هفته از سرکارش در بره ، خیلی هیجان زده بود. جیوو همه چیز رو داخل دفترچه صورتی رنگش یادداشت میکرد و مثل یه پاپی که داره با توپ تنیس بازی میکنه ، کل اون گالریه خالی رو چرخ میزد و میگشت.
به نظر تهیونگ این کار جیوو تحسین برانگیز بود.
" اوه ... اوووه !! این یکی رو نگاه کن ! مثل یه الماس داره میدرخشه ."
جیوو هم چنان داشت آستین تهیونگ رو میکشید و اون رو به سمت تابلو ها میبرد ، تهیونگ خوشحال بود چون حداقل یکیشون از شدت ذوق و شوق داشت رو اَبرا سِیر میکرد. یک ساعت بعد ، ذهن تهیونگ هنوز درگیر یه چیز دیگه بود و تو یه وادیه دیگه سِیر میکرد و میدونست که جیوو به اندازه کافی از تابلو ها نُت برداری کرده تا بعداً برای مقاله ازشون استفاده کنه.
![](https://img.wattpad.com/cover/274540952-288-k333885.jpg)
YOU ARE READING
The Bokeh Effect - Kookv/Vkook [COMPLETED]
Fanfictionیه هنرمند میتونه عاشق هنر بشه ... یه تماشاچی هم میتونه به هنر عشق بورزه ... کیم تهیونگ خیلی وقته که عاشق هنره ولی هیچوقت فکرشم نمیکرد که بتونه عاشق خالقش هم بشه ... نه وقتی که از قبل عاشق یکی دیگه بود ... [ 𝘾𝙤𝙪𝙥𝙡𝙚 : ᴋᴏᴏᴋᴠ / ᴠᴋᴏᴏᴋ , ʏᴏᴏɴᴍɪɴ...