پارت ۳۶- سرد شدن

998 150 722
                                    

-"دراکو، باهات حرف دارم." لحن بلیز جدی بود، بیش از حد جدی بود. تو سالن مشترک بودن، دراکو داشت روی کاناپه چرت می زد و با کابوس دیگری از خواب پریده بود.

با صدای خش دار گفت:"چیه بلیز؟" و چشمانش رو مالوند.

-"تازه از مهمونی شام اسلاگهورن اومدم، چیزایی دیدم که صد در صد خوشت نمیاد در موردشون بشنوی."

دراکو رو کاناپه نشست:" واقعا الان حوصله ندارم."

-"پاتر اونجا بود، همینطور اون دختره ویزلی."

گوش های دراکو تیز شد: "و دیگه؟" ضربان قلبش بالا رفت، می دونست هری قرار بوده اونجا باشه اما اون ویزلی...

-"کل شبو داشتن لاس می زدن." دراکو تک ابرویی بالا انداخت، کوسن مبل رو برداشت و محکم تو صورت پسرک ایتالیایی کوبوند:"چته؟؟" پسرک بینیش رو با دستش پوشوند.

-"برای این بود که دیگه در مورد همچین چیز مسخره ای دروغ نگی." دراکو با کلافگی چشمانش رو چرخوند.

-"دروغ نگفتم! وقتی از در اومد تو براش وایساد! دختره مثل تو بهش نگاه می کرد، پاتر هم مثل وقتایی که به تو نگاه می کرد بهش نیم نگاه مینداخت."

گلوی دراکو خشک شد: "مثل وقتایی که به من نگاه می کرد؟ مگه الان دیگه بهم نگاه نمی کنه؟"

-" نمیدونم، ولی این که چیز خوبیه، مگه نمی خواستی ازت سرد بشه؟"

-"نه." دراکو به زور آب دهنش رو قورت داد: "من هیچوقت همچین چیزی رو نخواستم."

-"اما باید از هم دور باشید، مگه نه؟"

-"هوم. چیز دیگه ای هست که بخوای بهم بگی؟"

-"دنبالشون کردم."

-"و؟"

-"با هم صمیمی بودن، می خندیدن. پاتر دستشو رو شونش گذاشته بود، بهش گفت خوشگل شده، به تته پته افتاده بود."

دراکو جممه اش رو بین دستاش فشار داد: "فاک!"

-"مطمئنی گیه؟"

دراکو از فکر اینکه هری بهش خیانت کنه، از عصبانیت لرزید: "یک سالو نیمه که داریم با هم قرار میذاریم، همین چند ماه پیش زانو زد تا برام ساک بزنه، اونوقت ازم می پرسی گیه؟"

-"خب شاید از دخترا هم بدش نیاد - -"

-"هری به من خیانت نمی کنه." ولی قبلا کرده بود، مثل وقتی که چو چنگ رو بوسیده بود. از کجا معلوم که بازم اینکارو تکرار نمی کنه؟

دراکو جمجمه اش رو محکم تر مالید. به تمام لحظاتی که این اواخر با هری گذرونده بود فکر کرد. نمی تونست هری رو کاملا مقصر بدونه، مگه خودش این اواخر چه آش دهنی سوزی بود؟ همه ی قراراشونو پیچونده بود تا نقشه قتل بکشه. هری هر روز هفته اون دختره ویزلی رو می دید اما دراکو رو هفته ای یک بارم به زور می دید. امسال کلا چقدر همدیگه رو دیده بودن؟ 5 بار؟ نکنه هری ازش خسته شده باشه؟

It Was All Just A Game [Persian]Where stories live. Discover now