پارت ششم : ناراحتی و درد

1.9K 424 38
                                    


دوقلو ها بی تابی پشت در درمان گاه مدرسه راه میرفتن

با باز شدن در و بیرون امدن دکتر کیم هر دو با شتاب سمتش رفتن

_دکتر کیم حال جیمین خوبه؟

_حالش خوبه نه؟

هر دو الفا تند تند و با نگرانی پرسیدن

_اروم باشید پسرا حالش خوبه واقعا میگم خون ریزیش بخاطر زخمی شدن پاش بوده . احتمالا چند روز نتونه درست راه بره ولی قطعا سریع خوب میشه

_میتونیم ببینیمش؟

_پرا که نه برید داخل

هر دو الفا با شتاب وارد درمانگاه شدن

_جیمینا

الفا کوچیکتر با هق هق گفت و سمت تختی که جیمین روش دراز کشیده بود دویید

_خدای من پات رو بستن ...... 

الفا با ترس گفت

_من خوبم کوک

_نه خوب نیستی بگو کار کیا بود تا برم و بکشمشون چطور تونستن به امگا من اسیب بزنن

سئون کوک با  عصبانیت گفت

جیمین چیزی نگفت واقعا جو مزخرفی بود

_کی این کارو باهات کرد جیمین

جانگ هون که تا اون موقع ساکت بود با جدیت پرسید

_خب ...........

_جیمین من باید بدونم کی جرئت کرده به امگای من اسیب بزنه تا بهش یه درس درس حسابی بدم

_جانگ هونا خواهش میکنم

_جئون جانگ هون

با صدای اقای جانگ حرف جیمین قطع شد

_باید حرف بزنیم

جانگ هون چیزی نگفت فقط همراه اقای جانگ از اتاق خارج شد

_اون جفتتونه هونا درسته؟

_دایی فقط بهم بگو کی این کار رو کرده ؟

جانگ هون بی توجه به سوال هوسوک با  عصبانیت گفت

هوسوک اهی کشید میدونست چقدر الفا کوچیکتر الان عصبانیه

اون دوتا هیچی وقت اون رو الفا صدا نمیزنن بلکه در مواقع خاص 

و بله درست شنیدید دایی 

جانگ هوسوک دایی الفا ها معروف جئون جانگ کوک و جئون سئون کوک بود ولی هیچ کس این رو نمی دونست

_تو اول باید ارامشت رو حفظ کنی هون

_چطوری؟ تو وضعیتش ندیدی هوسوک خیونگ اون خون ریزی داشت

جانگ هون اینبار با صدای شکسته گفت

هوسوک چیزی نگفت فقط الفای کوچیک تر رو محکم بغل کرد

twinsDonde viven las historias. Descúbrelo ahora