سردرد بدی داشت . سعی کرد چشماش رو باز کنه ولی نمیتونست . دستش رو به چشماش فشرد و بعد از اینکه سعی کرد بشینه دوباره چشماش رو باز کرد.
نمیدونست کجاست . اطراف تاریک بود و تشخیص اینکه اینجا کجاست سخت بود .با یاداوری مامانش ترسید و سعی کرد بلند شه اما ضعف و بی حالی باعث شد شکست بخوره.
- کسی اینجا نیست؟
با صدای نسبتا بلندی گفت و هیچ جوابی نشنید .
با باز شدن در و تابش نور به داخل دستش رو جلوی چشماش گرفت .
مرد غریبه ای جلو اومد
-بلند شو .
- چرا؟
مرد بی حوصله دست جونگکوک رو کشید و مجبورش کرد بلند شه . پارچه ای از جیبش بیرون اورد و دهن پسر رو بست و بعد با طنابی دستاش رو بست.
سعی کرد خودش رو از دست مرد آزاد کنه ولی نتونست و تکون دادن دستاش باعث میشد طناب محکم تر دستاش رو در بر بگیره.
وارد راهروی طولانی ای شدن که اتاق های زیادی رو داخل خودش جا داده بود .
کمی جلوتر به تعداد زیادی پله رسیدن .
به سختی پله ها رو بالا میرفت و سرگیجه ای که داشت حالش رو بد میکرد.
وارد حیاط بزرگی شدن که به عمارتی سفید ختم میشد .
با دیدن افراد زیادی _حدودا ۵۰ نفر_ که همه ومپایرسهایی بودن که برای مقابله با سازمان به زمین فرستاده شدن ، نفسش رو حبس کرد .
با فشاری که مرد از پشت به کمرش وارد کرد روی زمین زانو زد و متوجه ی یونگی و تهیونگ شد که هردو با نگرانی بهش خیره شده بودن.
- از آخرین دیدارمون خیلی میگذره دوستان.
هیونا با صدای بلندی گفت و پوزخند زد .
جلوتر اومد و جامی مملو از خون رو از دست فرد کناریش گرفت .
توماس هایز!
با لبخندی که پیروزی رو نشون میداد به دوستان سابقش خیره شده بود.
هیونا جام خون رو بین دستاش جابه جا کرد و اشاره داد تا طناب دور دستای تهیونگ رو باز کنن.
با حس آزاد شدن دستاش از روی زمین بلند شد و پارچه ای که دور دهنش بود رو به کنار پرت کرد و دستی به لباسای خاکیش کشید .
هیونا اینبار لبخندی دوستانه زد و با تعظیم کوتاهی جام رو به سمت تهیونگ گرفت
-خوش اومدی رئیس!
--------------------------‐-------------‐----------------------------
جام رو گرفت و به نشونه ی پیروزیش جرعه ای نوشید .
![](https://img.wattpad.com/cover/234798782-288-k81021.jpg)
ESTÁS LEYENDO
vampires shift
Terrorجونگکوک برای یه ماموریت به یه شهر مرموز میره و تازه میفهمه حرفایی که درمورد اونجا شنیده شایعه نیست خلاصه*~~~ -خودتو با اینکه تهیونگ عاشقته گول نزن -احساس گناه چیز بدیه -عشق؟ توی لغت نامه کیم تهیونگ تعریف نشده. -مامانتو خیلی دوس داشتی مگه نه؟ #vko...