پارت ۲۶

338 70 87
                                    

یک هفته پر مشغله رو پشت سر گذاشتن تقریبا هر روز مشغول ضبط یه برنامه جدید بودن بعضی ها هم لایو بود و گالف استرش زیادی رو کشیدی بود، بلاخره زمان استراحتش بود اونم به اجبار میو، البته که تماسی که دوستانش گرفتن و اون رو وسوسه کردن برای بازی فوتبال بی تاثیر نبود. اجازه بچه ها رو از میو گرفته بود که همراه خودش ببره و میو هم با شرط اجاره اون زمین فوتبال ساده واسه چند ساعتی که قرار بود بازی کنن اجازه رو صادر کرده بود، بچه ها هیجان زده و خوشحال بودن و حتی یک ساعت زودتر از زمانی که باید حاضر شده بودن. میو هنوز هم باید توی برنامه ای شرکت می کرد و نمی تونست همراهیشون کنه و حسابی به اونا که قرار بود کنار هم وقت بگذرونن حسودی میکرد،  به خودش قول داد یه روز بلاخره همراه گالف بره و باهاش فوتبال بازی کنه اما  فعلا باید قبل از عصبی شدن دوست و منیجر عزیزش از خونه میرفت.

میو رفته بود و گالف و بچه ها منتظر رسیدن پود بودن دوستان دیگه ای هم قرار بود به جمعشون اضافه بشن دوستانی که همیشه واسه بازی فوتبال دور هم جمع میشدن، تلفنش زنگ خورد :

- الو گاوین...

+ بیاید جلوی دریم...

- اومدیم....

تلفن رو قطع کرد:

- بچه ها بریم اومدن دنبالمون....

دیگه نیازی نبود روون رو بغل کنه اون جدیدا خیلی دوست داشت راه بره و البته کنترل کردنش خیلی سخت شده بود اما بازم خوشحال بود که یه تلاشی برای راه رفتن میکنه و قرار نیست تنبل باشه، سوجون و هانوول هردو لباس ورزشی پوشیده بودن و اماده بودن واسه بازی. سوار ماشین شدن و بچه ها و دوستانش شدیدا باهم گرم برخورد کردن، گاوین جلو نشسته بود و سمت اونا برگشته بود:

- میبینم که کاملا دوست من رو مال خودتون کردید... دیگه حتی جواب تماس های منم دیر به دیر میده...

سوجون: درسته گالفی مال ماست... ددی قول داده اون مال کس دیگه ای نمیشه...

گاوین: اوه عجب ددی خوبی...

چشمکی به گالف زد:

- نمی دونستم ددی میپسندی...

گالف ضربه ای به صندلی زد:

- ساکت شو گاوین...

+ چرا عصبانی میشی... یه شوگر ددی تقریبا نصیبت شده واسه یه بازی ساده فوتبال کل زمین رو اجاره کرده..... عجب دوست پسر خوبیه این ددی میو...

- تو که میدونی نیست...

+ اره شاید اسمن نباشه اما با این رفتاراش قطعا هست... عکسا و ویدیو هایی که از فستیوال دیروز بیرون اومده رو دیدی؟!.... به نظر من که نگاه های شما شیبه دوتا عاشق دلباخته بود...

هانوول: پی گاوین تو دوست نداری ددی ما دوست پسر گالفی باشه؟!...

+ معلومه دوست دارم دوست پسرش باشه... من خیلی وقته منتظرم یه ادم درست و حسابی وارد زندگی این دوست احمقم بشه و حواسش به این باشه...

My Heart Beats AgainWhere stories live. Discover now