part 14🥀

719 154 97
                                    

خیلی دیر شده بود باید میرفتم استرس داشتم از اینکه بخاطره غیبت صبم قراره کلی تنبیه شم
اما الان که عصر بود داشتم قبل تایم کاریم میرفتم چون یه مدت رفتارهای مدیر خیلی عوض شده و باهام خیلی تند برخورد میکنه

کفشامو پا زدم و از خونه زدم بیرون که ماشین تهیونگ به چشمم خورد داشت کمربندشو باز میکرد که پیاده بشه ولی واسه یک لحظه وقتی منو دید دست کشید
بعد از چند دقیقه زل زدن تو چشمای همدیگه تماس چشمیمونو قطع کردم،و به راهم ادامه دادم،که با صدای بوق بلند ماشین تهیونگ
سر برگردوندم پنجره ماشینو داد پایین
"سوار شو...میرسونمت"

"زیاد دور نیست خودم میرم"

"خودمم از اونجا رد میشم.میرسونمت "

جین پر سوال نگاهش کرد اون از کجا میدونست محل کارش کجاس فکراشو پس زد و سوار ماشین شد

اروم زیر لب
"ممنونم"

تهیونگ لبخندی زد
نمیتونست این حجم از مهربون بودن خودشو هضم کنه اون چرا با دیدن این پسر ته ته مهربون مادرش میشد

با یاداوری مادرش اه کوتاهی کشید که حواس جین بهش جلب شد
سرش به سمت جین که بهش نگاه میکرد برگردوند
با چشمای کیوت و قهوییش بهش زل زده بود پیشونیش کاملا با مدل موی قارچی که داشت پوشونده شد بود اما لباش یعنی نقطه ضعف تهیونگ انقدر خواستنی بودن که تهیونگ با اینکه همین الان فهمیده بود استریته بازم اونارو که میدید کم میاورد

تهیونگ بعد از روشن کردن ماشین
"کمربندتو بزن"

جین درحالی که با گوشیش ور میرفت
"دور نیس چند خیابون اونورتره،زود میرسیم،بعدشم من از کمربند متنفرم حس خفگی بهم دس میده"

این حرفاشو تند تند زد صورتش سرخ شده بود تهیونگ هم سعی در پنهان کردن خندش داشت چطور میتونست انقدر سریع کلماتو به زبون بیاره

"احیانا رپری چیزی هستی؟"
جین بهش چشم غره‌ای رفت و سرشو دوباره برد تو گوشیش

تهیونگ ریلکس رو جین خم شد و به قصد درست کردن کمربندش مجبور شد فاصله‌ای خیلی کمی با صورتش داشته باشه
لعنتی وقتی چشش به لبای وسوسه انگیزش میخورد قلبش به تالاپ تلوپ میفتاد چش شده بود همین یکم پیش تست استریت بودنش بخیر گذشته بود
همچی افتاده بود رو دور کند جین نفسش حبش شده بود تهیونگ نفسای که از شدت گر گرفتگیش به گرمی اتیش بودن رو صورت و گوش جین که سرخ شده بود پخش میشدن

جین سرش روبه بیرون چرخیده بود
تهیونگ با کندترین حالت ممکن ازش جدا شد
که صدای نفس اسوده‌ای جین به گوشش رسید نیشخندی روی لبش نشست
از وقتی گوش سرخ شده جین و دیده بود زیر شکمش یه چیزیو حس کرده بود جین بخاطرش خجالت کشیده بود و این حس جدید و غیر قابل تحلیلی برای تهیونگ بود

GARDENIA🥀   "TAEJIN"Where stories live. Discover now