Part 1

439 88 229
                                    

دلام🐳
امیدوارم حال دلتون خوب و جسمتون سالم باشه

خوشحال میشم نظراتون توی طول داستان بشنوم

Enjoy♥️

هشدار:
صحبت های نژاد پرستانه

اتاق با دود سیگار پر شده بود، نور افتاب از بین پرده های سفید و طلایی به داخل اتاق می تابید. لوستر بزرگ وسط اتاق توی اون ساعت از روز خاموش بود

مرد سیگار مشکی باریک رو که انتهاش با رنگ طلایی تزئین شده بود از لباش جدا کرد و دود رو بعد از چند ثانیه بیرون فرستاد. خاکستر سیگارش رو داخل جاسیگاری کریستالی که چهار تا الماس، دو طرفش کار شده بود تکوند

تا الان فقط گوش هاش مشغول بودن ولی همون طور که صحبت های مرد داخل تلویزیون به اخرش رسید، نگاهشم به صفحه بزرگ کنارش داد

"انگلستان و کشور های مشترک المنافع اون آماده پذیرش بیشتر از ۸۰ هزار مهاجری که در کشور..."

: احمق
مردی که پشت میز نشسته بود گفت و با خاموش کردن صفحه نذاشت حرف هاش بیشتر ادامه پیدا کنه و کنترل تلویزیون رو روی چوب آبنوس پرت کرد

: این فکر کرده ما کجا زندگی می کنیم؟ آلمان؟ که یک ملیون پناهنده ی جنگ زده رو قبول کنیم یا کانادا و امریکا که کشورمون روی مهاجرا قوت گرفته باشه؟
اینجا انگلستانه، پادشاهی متحده. اینجا کشور ملکه است، من نمی ذارم با عقاید چند تا بچه ی نوجوون که دم از برابری و روشن فکری میزنن تاریخ ۶۰۰ ساله ی امپراطوری بریتانیا رو به گند بکشن!

مرد میان سال با نفسای تند شده بدون مکث گفت و از رو صندلیش بلند شد، به سمت پنجره ی قدی رفت و گره کراواتش رو شل کرد

: باید جلوی استایلز رو بگیریم. وقتی اون احمقا ذره ذره قدرت رو از مجلس لرد ها خارج کردن باید این روزا رو می دیدن

مردی که هنوز روی صندلی نشسته بود چشمای آبیش رو بهش دوخت و تکیه اش رو از کاناپه تکی سفید رنگ گرفت و ایستاد. یقه پیرهن مشکیش رو درست کرد و به سمت در رفت

: کجا میری؟

دستش رو روی دستگیره طلایی رنگ در دو لنگه گذاشت و قبل از اینکه کامل از اتاق خارج بشه به سمت مرد برگشت. صدای خونسرد با لهجه ی غلیظش به گوش رسید

+: جلوی استایلز رو بگیرم

.

افتاب روی سطح اب افتاده بود و هر چند ثانیه یک بار از حرکات دست پسر موجی توی استخر به وجود میومد.

Modern fairytale(l.s)Where stories live. Discover now