Soulmates

402 78 2
                                    

گاهی اوقات از همه چی خسته میشد، خسته از اینکه وقتی دوستاش به کالج میرفتن و بعد از مدتی از اونجا برمیگشتن تونسته بودن نیمه ی گمشده ی خودشونو پیدا کنن.

توی دوران دبیرستان بود که نامجون و سوکجین همدیگرو برای اولین بار ملاقات کردن و با هم به کالج رفتن. تهیونگ هم با اینکه یک هفته از رفتن به کالجش گذشته بود توی گپ گروهیشون اعلام کرد که تونسته نیمه ی گمشده ی خودشو پیدا کنه، و سال سوم کالج، هوسوک هم با دختری آشنا شد که بعد از مدتی اسمشو روی مچ دستش تتو زد.
همه نیمه ی گمشده ی خودشونو پیدا کرده بودن و جیمین همچنان منتظر بود.

اون عقیده داشت که اگه اسم معشوق خودتو روی مچ دستت تتو کنی، بهش میرسی. جیمین قبول داشت آدم های کمی توی زندگیش وجود دارن که بتونن به اندازه ی مین یونگی جذاب باشن.
اون داشت بیست و دومین سال زندگیش رو پشت سر میگذاشت و هنوز نتونسته بود مین یونگیه زندگیشو ملاقات کنه.

یونگی های زیادی توی زندگیه جیمین اومدن و رفتن، یونگی هایی که تتوی اسمشون روی مچ دست جیمین بود و بعد از مدتی تصمیم گرفت که دیگه به اون شخص فکر نکنه، پس یک مچ بند ضخیم مشکی رنگ خرید تا بتونه مچ دستشو بپوشونه.

سال دوم کالج بود که بعد از رها کردن اونجا، به خانوادش گفت دیگه نیازی نیست تا هزینه های زندگیشو بپردازن و بعد از جمع کردن وسایلش، تصمیم گرفت شهرشو ترک کنه و به جای بزرگ تری بره. اون حالا فکرای جدید تری داشت.

و حالا نزدیک دو سال میشد که مشغول تحصیل توی یک آموزشگاه موسیقی بود و زندگیش داخل استدیوی کوچیکی که اجاره کرده بود جریان داشت.

-بسیار خب جیمین! امروز درواقع قراره آهنگی که از چند وقت پیش داریم روش تمرین میکنیم رو ضبط کنیم.
جیمین سرشو بالا آورد و پرسید: تو مطمئنی؟ فکر میکنی آمادم؟
مربی خنده ای کرد: تو اونقدرا هم که فکر میکنی بد نیستی. تو یک خواننده ی فوق العاده ای! همینطور یک رقصنده ی فوق العاده تر.
سری پایین انداخت و در حالی که میدونست صورتش از تعریف های مربیش سرخ شده گفت: ممنونم مربی.

-به نظرم یونگی میتونه بهت کمک کنه تا از عهدش بر بیای. میبرمت به استدیوش، اون راهنماییت میکنه و توی ساخت آهنگ هم کمکت میکنه.
میدونم که چه قدر خوانندگی رو دوست داری، این میتونه اولین قدمت برای شروع اینکار باشه.
شنیدن اسم مین یونگی باعث شد ناله ای سر بده و نسبت به اولین ملاقاتش با اون پسر نگران بشه.
هیچوقت فکرش هم نمیکرد بخواد با یک مین یونگیه دیگه در زندگیش ملاقات داشته باشه.

-باشه...من میرم یک دوش بگیرم و لباسامو عوض کنم. بعدا میبینمت.
کار کردن در اون کمپانی کوچیک همیشه نمیتونست رویای جیمین باقی بمونه، اون برخلاف هوسوک که حالا در یک کمپانی بزرگ به عنوان رقصنده و رپر فعالیت میکرد، در کنار چندین خواننده و رقصنده که تمام تلاششونو برای رسیدن به موفقیت میکردن، زندگیشو ادامه میداد و امیدوار بود تا یک روز به آرزوی دیرینه ش برسه.

Yoonmin Summer PackageDonde viven las historias. Descúbrelo ahora