Part 18 | Wolf's protege

552 48 135
                                    

WARNING!!!
این پارت قراره تا حدی هارش و خشن پیش بره و حاوی خشونت و شکنجه ست(با بی دی اس ام اشتباهش نگیرید!) پس اگر روحیه حساسی دارید و از خوندنش اذیت میشید، لطفا از خوندنش خودداری کنید و سامریش رو داخل دایرکت ازم بگیرید.
اگر با کلمه ای مواجه شدین که معنیش رو نمیدونستید، به آخر پارت سر بزنید و اگر اونجام پیداش نکردید، حتما تو کامنتا ازم بپرسید.
• طبق معمول پارت های قبل، به قوه تخیلتون نیاز دارم پس... به کار بگیرینش!


***


Place: The basement of the wolf's mansion , Russia
Date: October, 23, 2020
Time: 07:00

با شنیدن صدایی که با وجود آروم بودنش، رعشه به تن هر شنونده ای مینداخت، خون تو رگ های تهیونگ بخار شد و داخل حفره ی جمجمه ش جمع شد تا اون رو به آتش بکشه.

"خیلی وقته منتظرتم و شاید دلیلش زخمی باشه که هرروز دلیل این انتظار رو برام یاداوری میکنه. اینطور نیست ماهی کوچولو؟"

"کـ-... کـای؟"

"کـ-کای؟ نکنه اون گرگ کثیف زبون تو رو هم بریده؟ عامـم... شایدم خورده باشدش؟ نه؟"

با این حرف، قدم برداشت و چونه ی لرزون تهیونگ رو تو دستش گرفت و با این حرکت، قفل شدن فکش رو زیر دستش حس کرد.

"توی مادرفاکر... هیچ ایده ای داری تو این دو ماه فاکی بخاطر یه زخم روی اون صورت کثیفت چی کشیدم؟"

نگاه تهیونگ روی صورت تقریبا سیاه شده ی مقابلش خشک شده بود. اون سیاهی از بینیش شروع میشد و کل ناحیه ی گونه ها و پیشونیش رو در بر میگرفت.

سرخی خون خشک شده، روی سیبیل های تازه رشد کرده ش و گونه ی راستش به خوبی دیده میشد. رد ملتهبی از تاول هم، درست جایی کنار زخم روی بینی و گونه ش به چشم میخورد که تهیونگ فقط میتونست امیدوار باشه اون، رد سیم داغ نباشه؛ ولی حتی خودش هم ته دلش میدونست که در اشتباهه و اون دقیقا رد سیم داغ شده بود که درست کنار زخم باز و نسبتا عمیق روی صورتش نشسته بود!

تهیونگ از شدت فشاری که اون روز تحمل کرده بود و حالا، دیدن صورت داغون شده ی کای، عوقی زد و با شل شدن دست کای، ازش فاصله گرفت و حجم زیادی از معده ش رو گوشه ی دیوار خالی کرد.

درد تو همه ی بدنش پیچیده بود و نفس هاش تنگ شده بودن. اسید معده ش، دهنش رو میسوزوند و سوزشش تا جایی داخل مغزش، نزدیک به انتهای گلوش حس میشد. قبل از اینکه بتونه تنفسش رو منظم کنه، دستی به یقه ی حولش چنگ زد و اون رو کشید که همزمان با بلند شدن تهیونگ، حوله از بدنش خارج شد...

کای هیچ فرصتی به تهیونگ نداد و بی مکث بدن برهنه و نم دارش رو به خودش چسبوند. ریه ی ضعیف تهیونگ، حالا ضعیف تر از همیشه مشغول به فعالیت بود، به طوری که نفس هاش به زور از بین لب های خشک شده ش خارج میشدن.

REVENGER | KVحيث تعيش القصص. اكتشف الآن