_ جونگکوک _
+ اومااااااا
_ :/ چه حرف غیر منطقیه جونگکوک اگه کسی بفهمه تک فرزندمون رو برای دانشگاه اش فرستادیم خوابگاه
+ مگه نمیخواستین من یکم روی پای خودم بایستم الان خب بهترین موقعیته دیگه
_ پدرت بفهمه چی ؟
+ اوووما بابا خودش خرذوق میشه بفهمه
_ خرذوق؟
+ یعنی خوشحال
_ باشه
+ باهاش حرف میزنی ؟
_ حرف میزنم ولی امشب مهمونی فراموش نکن
+ یعنی مجبورم بیام اون خرس گریزلی و توله هاشو تحمل کنم؟
_ واقعا کی میتونه اون عمه نچسبت که هی دختراشو میخواد بندازه بهت تحمل کنه
+ اوماااا اخرش با همینا منو بدبخت میکنه
_ مگه من مردم نگران نباش من جنازه اتم رو دوش اینا نمیزارم
+ چرا حس میکنم دختری ام که براش خاستگار اومده :/
_ منم حس مادر عروس گرفتم برو مراقب خودت باش تا من پدرت و راضی کنم
+ مرسی اوما
_ دوباره تاکید نکنم غذای خوب بخور ، خوب بخواب ، کارتای بانکیت رو گم نکن
+ اوماااا :/
نگاهمو به تهیونگ دوختم که غرق کتاب دستش بود
YOU ARE READING
Yugen |KookV|
Teen Fictionچت استوری [compelet] از تعداد اپش نترسین خیلی کوچولوعه پارتا 🌱 تهیونگ دانشجوی جدید الورود رشته ی ادبیات که وقت مستی اشتباهی به جئون جونگکوک فاکر مشهور دانشگاهشون پیام میده + ددی فاک می _پس از همون اول زحمتی که میگفتی برام داری ، این بود؟ پارت های...