7:14

149 56 6
                                    

من صبحو دوست دارم
هوا خنک میشه و گنجشکا به پرواز در میان
وقتی هوا گرگ و میش میشه از خواب بیدار میشم تا آسمون صورتی و آبیو تماشا کنم
و این چند روز هرثانیه به این فکر میکنم که اگه باهم زندگی کنیم میتونیم آسمون صبحو باهم تماشا کنیم
نمیدونی حتی از تصورشم احساس ذوق و آرامش بی وصفی بهم دست میده
میتونم ساده ترین کار هایی که آدما انجام میدنو با تو انجام بدم
میتونم شب با تو بخوابم و صبح با تو بیدار بشم
میتونم بهت شب بخیر و صب بخیر بگم
میتونم باهات هر سه وعده ی غذاییمو بخورم.

اینا ساده ترین کارایین که یه انسان میتونه انجام بده
اما وقتی تو باشی دیگه ساده نیستن
دیگه خسته کننده نیستن
دیگه تکراری نخواهند بود
تو به همه چیز رنگ دیگه ای میدی
متفاوت میکنی ساده ترین چیز ها رو
مثل یه کاغذ رنگی شیشه ای
تو رو جلوی چشم هام میگیرم و تمام بی رنگی ها رنگ میگیرن
با خودم فکر میکنم که فرارمون کار اشتباهی نیست
ما هم حق زندگی داریم
همدیگرو دوست داریم پس حق داریم در کنار هم باشیم
ما برای حیاطی و عادی ترین حق ممکن فرار میکنیم
تو رو نمیدونم
اما من هرگز پشیمون نمیشم
حتی اگه سرم قطع بشه هم اهمیتی نمیدم
من برای بودنمون جنگیدم، برای زنده نگه داشتن عشق بینمون.
ما تلاش کردیم
و چی از این مقدس تر؟
من در راه عشقمون میمرم.
و تو بخاطر عشقمون ادامه میدی.

اوه عزیزم
ما عاشقیم و کور...

تو متعلق به منی
منم مال توام

تومنی و من توام....

YouDonde viven las historias. Descúbrelo ahora