تو مثل هوای سر صبحی
لطیفی
سردی
خنکی
عجیبی
یا مثل اولین نفس یه بچه؛ اولین دم و بازدم یه نوزاد تازه متولد شده.
تو ضامن حیاتی
تو اولینی...
مدام تو ذهنم به رقص در میایی
پس یه رقاصه ای...منو یاد بچه های تپل مپل میندازی
از همونایی که لپاشون آویزون و صورتی رنگه
همون بچه هایی که وقتی میبینیشون باید خودتو کنترل کنی تا گازشون نزنی
تو تنبلی
یه رقاصه ی تنبل
یه فرشته ی بغل کردنی
تو مثل صدای چشمه ای
روحمو قلقک میدی و همزمان آرومم میکنی
مثل بوی یاسی
عجیب زیبایی
دیده نمیشی اما لذت بخشی
اصلا
تو چی هستی؟
YOU ARE READING
You
Randomبذار بهت نزدیک بشم مطمئنم چشمهای سردت از پشت این قشر یخی اطراف رو مبهم میبینه. اجازه بده بهت نشون بدم دنیا میتونه چقدر گرم و قشنگ باشه. قول میدم که گرمای دست من قلب یخ زدهات رو التیام بده. اصلا چرا سرما رو دور کنیم؟ شاید من باید مثل تو منجمد بشم...