P2

478 19 12
                                    

یکم نزدیک تر رفتم حالا واضح میتونستم اون پسر و ببینم

چییی این این همون پسره مسته؟ همین چند دقیقه پیش داشت بامن بحث میکرد الان ببین به چه وضعی افتاده
این ادمای عوضی چرا هیچ کاری نمیکنن چرا به امبولانس زنگ نمیزنن؟، اصن این چرا برای من مهمه؟ چرا انقدر عصبی ام واقعا نمیدونم

با صدای بلند داد زدم یه عوضی ای به امبولانس خبر نداده؟
دیگه نتونستم صبر کنم بدون توجه به توجه بقیه بدن خونی پسرو تو بقلم گرفتم و راه رفتم تا این که بلخره یه ماشین پیدا شد مارو ببره بیمارستان
جلوی در بیمارستان پیاده شدم با عجله دکتر ها و پرستار هارو صدا زدم
و اونام سریع یه برانکارد اوردن و پسره گذاشتن روش منم پول راننده تاکسی رو دادم و دنبال دکتر ها رفتم
تا وقتی پسر بهوش بیاد پیشش بمونم

به کل موضوع جین و نامجون رو فراموش کردم تا این که با زنگ تهیونگ به خودم اومدم

کوک: بله ته باز چیشده؟

تهیونگ: کوک پسری که رییس دنبالش بود و پیدا کردن

کوک: چییییی؟؟؟؟؟ اون اون الان پیش نامجونه؟؟؟

تهیونگ: اره کوک چیشده چرا اینطوری

~کوک حرفشو قطع کرد~

کوک: تهیونگ اون پسر نباید هیچ اسیبی ببینه فهمیدی

تهیونگ: خب درست حرف بزن بفهمم چی میگی

کوک: اون پسر برای من خیلی مهمه میفهمی، اگه بلایی سرش بیا همه تونو نابود میکنم

تهیونگ: کوک چی میگی

کوک: من قطع میکنم همین الان میام اونجا

تهیونگ: باشه... باشه

+++++++

کوک: اما اما این پسره چی؟ نمیتونم اونو همینطوری ول کنم برم

اما جین مهم تره، ولی ینفرم باید اینجا کنار این پسر باشه

خب اگه به یونگی و هوسوک بگم چی ینی اونا میتونن بیان، اه لعنتی موضوع جین و چطور به یونگی بگم

نه الان اصلا نباید به اون زنگ بزنم

پس به هوسوک خبر میدم اره همین کارو میکنم

کوک: الو هیونگ
هوسوک: بله کوکی

کوک: هیونگ میشه به ادرسی که میفرسم بیای

هوسوک: باشه ولی چیشده کوکی

کوک: یکی از دوستام تصادف کرده اما من کار مهمی دارم نمیتونم کنارش باشم میشه تا من برگردم تو ازش مراقبت کنی

هوسوک: باشه ادرسو بفرست من همین الان خودمو میرسونم

کوک: خیلی ممنونم هیونگ

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Feb 24, 2022 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

𝑀𝑖𝑆𝑆𝑖𝑁𝐺~ Jin Namjoon Namjin جین نامجون نامجینWhere stories live. Discover now