part 5 جفت کوچولو

335 58 2
                                    

تهیونگ رفت توی یکی از اتاق ها تا به جیمین زنگ بزنه و اخبار جدید رو ازش بشنوه .
+ سلاااام بیبی
×وای ته ته جفتام پیدا کردمممممم . و اینکه دیگه بهم نگو بیبی چون جفتام مخصوصا جفت الفام می کشنت ، از من گفتن بود .
+نه جیمینی فکر کنم قاطی کردی اخه هر آدمی یک دونه جفت داره . فکر کنم خیلی مغزت به فشار اومده . حالا با من تکرار کن هر ادم یکدونه جفت داره .
تهیونگ با لحن خیلی فیلسوفانه ای گفت
× ته ته کاملا دارم درست میگم من دو تا جفت دارممممم. حالا تو با من تکرار کن جیمینی هیونگ دو تا جفت داره .
+ خیلی گهی ، حالا من اینجا دارم میپوسم بعد جناب برای خودش دو تا جفت داره . اییییییششششش منم جفت میخواااااااام * شما فقط امر بفرمایید قربان ، روی جفت چشمام * اصلا جفت من کجاست؟ * والا منم نمی دونم ؟ 🙃 *
بعدش هم ادای گریه کردن در اورد .
بعد از گذشت کمتر از چند ثانیه مودش به کلی عوض شد و با ذوق گفت : * مثل منه منم مودم خیلی زود عوض میشه 😁 *
+خب جیمینی ته ته کلی سوال داره که بپرسه ، اول از همه یک بیوگرافی از جفتات می خوام . حرفم نباشه الان قسمت فضول ته ته فعال شده .
×خب یکیشون آلفاست که فووووقلاده هاته و یکیشون هم یک امگاعه خییییییلییییییی کیوته .
* میدونین نویسنده یاد چی افتاد ؟ یاد این اهنگه که می گفت : یکیشون خیلی خوبه یکیشون خیلی خوبه همگی بگین ماشالله حالا همه تو کامنت ماشالله،  حتی نمی دونم درست خوندم یا نه 😐 *
×اسم امگاعه هوسوکه و اسم الفاعه یونگیه
+واییییییییییی جیمینی من کلی سوال دیگه هم دارم خب ...........
Jungkook :
زنگ در رو زدم و بعد چند ثانیه نامجون هیونگ در رو باز کرد.
_ سلام هیونگ دیر که نکردم ؟
+ نه هنوز یونگی نیومده و گفت احتمالا یکم دیر تر برسه . چون جفتش رو پیدا کرده .
_ وایییی خب منم جفتم رو میخوام * یکم حس بویایی رو به کار بنداز عهههههه *جفت تو کجاست؟
+ خوابش میومد من هم دیدم هنوز طول میکشه یونگی بیاد گفتم یکم بخوابیم ، الان هم تو اینجا بشین تا منم یکم بخوابم و اینکه هر وقت یونگی رسید لطفا ما رو بیدار کن .
_ باشه هیونگ حالا اگه زحمتی نیست برو اونور بیام تو .
+ اهان ببخشید بی.......
حرفش با صدای بلند جفتش که میگفت سریع تر بیاد چون اگه بغلش نکنه خوابش نمی بره قطع شد
نامجون هیونگ خیلی سریع دوید توی اتاق .
منم کفشام رو در اوردم و رفتم تو تا رفتم بوی خیلی خوب و آرامش بخش و شیرینی توی بینیم پیچید
"جفت"
سریع به دنبال اون بو رفتم و به در یکی از اتاق ها  رسیدم که انگار یک نفر داشت توش با یکی صحبت میکرد . در رو باز کردم و به داخل رفتم و یک پسر رو که پشتش به من بود دیدم و  حدس زدم که جفتمه.  ولی اون پسر چرا بوی من رو نفهمید ؟ احتمالا هنوز ۱۸ سالش نشده . اخی پس یه جفت کوچولو دارم .
+باشه بیبی پس شب میبینمت . بوس بهت . باییییی
چییییییی؟ گرگم با شنیدن بیبی از طرفم جفتم حسابی عصبی شد و جاش رو با من عوض کرد . واقعا گرگم کنترلش رو از دست داده بود و این وقتی بهم ثابت شد که با صدای الفاییش حرف زد .
_ تو الان چی گفتیییی ؟
پسر که انگار تازه فهمیده بود من اونجام برگشت و با صدای لرزون و با ترس گفت :
+ م..من م.م.م.مگه چ.چی گ.گف..تم ؟
_ همین الان زانو بزن .
پسر با ترس خیلی زیادی زانو زد ولی دیگه پاهاش نای نگه داشتنش رو نداشت پس افتاد زمین .
معلوم بود که خیلی ضعیفه . گرگم داشت گند میزد خیلی سعی کردم که جام رو باهاش عوض کنم ولی نمی ذاشت .
_ اول از همه که نفمیدی من جفتتم دوم به چه حق فاکی ای تو با یکی رابطه داری ؟ ها ؟
با لحن الفاییش گفت و باعث شد جفت کوچولوم از شدت ترس و ضعف بیهوش بشه.
بالاخره کنترل گرگم رو به دست گرفتم و سریع به سمت جفت کوچولوم رفتم و بغلش کردم.
_ هی جفت کوچولوم چی شدییی ؟ بیدار شو فدات شم.
ولی جفت کوچولوم خیلی ضعیف تر از این حرفا بود باید به گرگم حتما تذکر میدادم که دیگه به هیچ عنوان با صدای الفاییش با جفت کوچولومون صحبت نکنه . وگرنه دندوناش رو توی دهنش خورد می کنم .
* بچه خود درگیری داره 😶 *
سریع براید استایل بغلش کردم و به سمت ماشین رفتم و بعد هم به سمت خونه ی خودم رفتم ،  توی راه به هیونگ خبر دادم که چه اتفاقی افتاد که نگران نشه . به خونه رسیدیم و از ماشین پیاده شدم و جفت کوچولوم هم بغل کردم و به داخل خونه رفتم و جفت کوچولوم رو هم روی تخت خوابوندم . باید حسابی از دلش در بیارم .
* نه پس بشین منو نگاه کن 😑 *
به سمت کمدم رفتم و لباسم رو عوض کردم و فقط یک شلوار پوشیدم و یک تیشرت هم برای جفت کوچولوم برداشتم و رفتم بسمتش.  لباساش رو در اوردم و به بدنش نگاه کردم . وای اون شکم پنبه ایش ، اون نیپل های شکلاتی *🥲منم میخوام *، اون پاهای کشیدش ، اون رون های توپر،  اون هلووووووووش وای هلوش رسمن برای این ساخته شده تا گازش بگیری و اسپنکش کنی . اهان گفتم اسپنک جفت کوچولو خودت بهونه برای اسپنک شدنت بهم دادی به من چه تقصیر خودت بود و به زودی منتظر تنبیهت باش .
وای اگه یکم دیگه به الهه ی زیبای جلوم نگاه می کردم رسمن راست می کردم و من اصلا این رو نمی خواستم
پس سریع تیشرتم رو تنش کردم و کنارش دراز کشیدم .
توی بغلم گرفتمش و صورتش رو بوسه بارون کردم و به لب هاش رسیدم . نه من نمی خوام اولین بوسمون رو  وقتی بیهوشه بگیرم پس به سمت گردنش رفتم و گردنش هم بوسه بارون کردم رسمن بوی زندگی میداد.
بوی شیر موز میداد .
_ وای جفت کوچولو این رو حتما بدون  که قراره توسط من خورده بشی چون خیلی خوشمزه ای الهه ی زیبایی و کیوتی من ، امگای من ، جفت کوچولوی من .

خب اینم از این
باورم نمی شه با اینکه کلاس هشتمم انقدر مغز منحرفی دارم 😑
تازه کجاش رو دیدین توی اسمات بخش خیییییییلییییییی گسترده ایش رو قراره ببینید😈
مرسی که میخونید 😆😁
بوس به کلتون 😙💋
بوس باییییییییییی👋  

pink omega Where stories live. Discover now