part 26

391 63 20
                                    

خب سلام . اول این که پارت قبل به شرط ووت نرسیده اما دیدم خیلی داره فاصله زمانی طولانی میشه و چون آخرای فیکه گفتم آپ کنم احتمال ۳ پارت یا شاید کمتر دیگه داشته باشیم شایدم بیشتر .
بعد از این فنفیک احتمالا یه فنفیک امگاورس رو شروع میکنم بعد ۱ ماه احتمالا چون داریم اسباب کشی میکنیم کرج فعلا درگیرم اما قرار نیست مثل این باشه چرا؟
خب من روزی که این فنفیک رو نوشتم حتی ۱ ایده هم نداشتم و فقط شروع کردم نوشتنش و اکثرشو بالبداهه نوشتم  اتفاقا همه چیز و خیلی دقت کردم که کجاهای کارم مشکل داره و به یه سری نتیجه ها رسیدم
و این که
۱ .قراره کلی کلی کلی تحقیق کنم براش هم درمورد شغل و هرچیز دیگه ای
۲.قراره براش اتفاقا کوچیک بزرگ ها هرچی نمودار بکشم و جزیات ریز ریز بذارم توش و خیلی دقیق با برنامه باشه و چون فنفیک دوممه قطعا از این بهتر خواهد بود‌.

..............
آیا سوگند یاد میکنید که تا آخر عمر در شادی و غمهای کیم تهیونگ شریک باشید؟

جونگکوک با لبخند به آرومی جواب داد
بله  . و این شروع قسمتی جدید از زندگی کیم تهیونگ و  جئون جونگکوک بود

.....

توی ماشین به سمت خونه مشترکشون  بودن کوک سرش  رو به شیشه ماشین تکیه داده بود  و چشمام رو بسته بود و زیر لب برای خودش آهنگ زمزمه میکرد
!
تهیونگ:تاحالا بهت گفتم صدای قشنگی داری؟

کوک: صدای توهم قشنگه

تهیونگ : منم آهنگ میخونم گاهی و پیانو میزنم اما مطمئنم به قشنگی مال تو نیست

کوک توی ذهنش روزی که توی گذشته تاریکش تهیونگ رو درحال آهنگ خوندن بود رو به یاد آورد و زیر لب گفت مطمئن باش که هست

....
وقتی به خونه رسیدن  تهیونگ سمت کوک رفت و بوسه ای روی موهای کوک گذاشت 
تهیونگ: حتما خیلی خسته شدی برو یه دوش بگیر و لباساتو عوض کن

کوک: خیلی خب پس من  تا میرم یه دوش بگیرم توهم توی حمام اتاق مهمان حمام کن
تهیونگ:اوکیه

بعد از گذشت یه ربع حالا تهیونگ  روی تخت نشسته بوده و منتظر که اولین رابطش با کوک رو بعد ازدواجشون رو داشته باشه و منتظر یکی شدنشونه اما  کوک سرش تو گوشیشه و داماش توهم .

تهیونگ به سمت کوک میره و چونشو با دستش میگیره سرشو به سمت خودش برمیگردونه و به سمت لب های کوک میره . لب هاش رو با ملایت به روی لب های کوک میزاره و لب بالاییش رو   مک میزنه . از شیرین لب همسرش ناله ای میکنه که به خاطر وضعیتشون فقط صدای خفه و کمی   ازش شنیده میشه . اما این شیرینی فقط تا لحظه ای ادامه داره که کوک خودشو عقب میکشه
کوک: ته من یکم سرم درد میکنه بهتر بذاریمش برای بعد
خب درسته یکم ناراحت کننده بود اما تهیونگ بهش حق میداد به هرحال کلی کار و درگیری و استرس برای ازدواج داشتن و منطقی بود که کوک خسته باشه اما
خستگی کوک فقط برای اون شب نبود حتی تا ۲ ۳ ماه بعد ازدواج هم تهیونگ موفق نشده بود با کوک رابطه جنسی برقرار کنه هیچ حتی متوجه شده بود رابطشونو باهم سرد شده و دیگه باهم حرف نمیزنن یا میدید بعضی وقتا کوک با نفرت بهش خیره شده . می ترسید بد بین یا پارانویید باشه و سعی کرد در این مورد حرف به کوک نزنه که تو فشار قرارش بده  شاید واقعا نیاز به آمادگی داشت .ولی این باعث نمی شد که ته برای بهتر شدن رابطشون تلاش نکنه . ته هرروز با یک دست گل هدیه عطر ماشین  برای کوک میخرید یا آشپزی میکرد براش غذا آماده میکرد کیک درست میکرد که سعی کنه کوک رو تحت تاثیر قرار بده ولی نه تنها تغییر مثبتی توی کوک نمی دید بلکه رفتار کوک روز به روز بدتر میشد
.....
تهیونگ:کوک عزیزم چیزی میخوری برای عصرانه بیارم برات؟

کوک : چیزی نمیخوام فقط باهام حرف نزن دارم کار میکنم نمیتونم تمرکز کنم و به صفحه لپتاپش خیره شد
بعد دو ساعت لپتاپ رو بست و دید که تهیونگ هنوز اونجاست مثل این که کل اون دو ساعت رو مشغول تماشاش بوده
کوک اه کشداری کشید

کوک:خستمه میرم بخوابم

تهیونگ‌که اینبار میخواست با کوک حرف بزنه گفت:میشه یکم دیر تر بخوابی یه چیزی هست که باید بهت بگم

کوک:هوف . بگو
ته:من خب راستش فک میکنم یکم رابطمون سرده به عنوان یه زوج تازه ازدواج کرده

کوک : اه فک کردم یه حرف مهم داری و رفت توی اتاقش و دررو هم مثل تمام این چند وقت پشت سرش قفل کرد.

......
شط ووت۳۳ تا

let me touch you babyWhere stories live. Discover now