بچه ها فقط چند روز گذشت از پارت قبل و ووت ها هم به ۲۰ تا نرسید:| اما یهو دلم خواست قسمت بعد رو آپ کنم ولی تورو خدا اگه میخونید حمایت کنید:') یعنی وقتی ووت ندید من حس میکنم دوس نداشتید و وقتی دوس نداشتید من ناراحت میشمممم.
و خب مثلا وقتی ۴۰ نفر یک پارت رو میخونن خب ووت دادن که کاری نداره یه دکمست بزنید پلیززز
اوه و این که این پارت یکمی اسمات داره
.........-شاید بهتر بتونی الان زیرم ناله کنی جئون جونگ
کوک
خفه شو خفه شو و این فامیل رو به من نسبت نده که من خیلی وقته دور تو و این خانواده کوفتی خط کشیدم .-اوه کسی که بردارشو دور نمیندازه کوچولو .
البته بانی کوچولو داداش دیگه بزرگ شده نه؟
اوم دیگه وقتش جئون امسال تولدت وصیت نامه رو اجرا کنی
باورم نمیشه بابا حتی بعد از مرگشم دست از آزار من نمیکشه؟ چتونه مگه من چیکارتون کردم شما ثبات عقلی ندارید؟ من فقط ۸ سالم بود داداش هه البته حتی لفظ داداش هم برای آشغالی مثل تو زیاده چطور میتونستی به داداشت تجاوز کنی؟
ها؟اون تجاوز نبود بیب خود صاحبت اجازشو داد
من صاحبی ندارم اون آقای به اصطلاح پدر صاحب من نبود من یه آدم بودم فقط یک آدم برای خودم من من از اون ارث هیچی نمیخوام فقط ولم کنید
متاسفم کوکی شاید از ارث چیزی نخوای ولی مادرت که برات مهمه نه ؟ مطمئن باش اگه این ازدواج سر نگیره ممکنه مامانت رو هیچوقت نبینی پس بهتره خوب فکر کنی و دست از لجبازی برداری .
تو که گی ای باکره هم که نیستی که اینقدر ادا میای تاحالا زیر خودم چند بار به فاک رفتی چند بار هم دوست های بابا و قهقه ای زد و ادامه داد البته خود بابا هم کم نکردتاکوک اخمی کرد انگار یچیزی به گلوش چنگ مینداخت دلش میخواست گریه کنه اما اشکاش نمیمد یعنی نباید میمد حداقل نه جلوی این فرد نباید ضعف نشون میداد اره اره گریه خوبه اما نه پیش هرکسی یه جورایی گریه خالی کردن درد و شادی و احساساته
که که باید پیش کسی خالی بشه که اون احساسات براش مهم باشه پیش کسی مثل خودش اره فقط باید پیش خودش گریه میکرد نه هیچ کس دیگه .- ببین پسر اینجوری به نفع همست پسره خوشگله پولداره مثل تو گیه کنارش یکمم ارث گیرمان میاد باور کن حوصله کسشر های تو و این چسی اومدن هاتو منم ندارم اما چیکار کنیم بابا خیلی قولتو به ...... داده بود به عنوان هدیه برای پسرش .حالا هم بجای زرزر کردن اگر عقل تو سرت باشه قبول میکنی فهمیدی؟
کوک سعی کرد شرایط رو آنالیز کنه
هرجور فک میکرد آخرش به یک چیز خطم میشد باید قبول میکرد . مادرش تنها چیز با ارزشی بود که از زندگیش باقی مونده بود
باشه قبوله
VOUS LISEZ
let me touch you baby
Fanfictionداستان درباره تهیونگ که جونگکوک رو به عنوان هدیه در روز تولدش میگیره و کوکی که از قبل عاشق تهیونگ بوده و چی میشه اگه یه روز از اون عشق دیگه چیزی باقی نمونه؟ سرنوشت چیز عجیبیه و البته ترسناک مثل رود خونه ای که میمونی درحال جاری شدنی فک میکنی داری راه...