🦋 forget and forgive 🦋[namjin]

16. it's ok

ووت ♡

_____________________________

جین لباساش رو عوض کرده بود ولی موهاش هنوز خیس بود
رنگش پریده بود و دماغش میسوخت
وقتی به دستای زخمیش نگاه می‌کرد دلش ب حال خودش میسوخت عمیق نبودن ولی اون صخره های لعنتی خیلی تیز بودن

بقیه دور تخت جمع شده بودن تا مطمئن بشن حال جین خوبه...
آیو که عصبی بود حوله رو برداشت و محکم موهای جین رو خشک میکرد حتی وقتی جین گفته بود خودش انجام میده بهش پرید

_ یه لحظه به این فکر کردی اگه بلایی سرت بیاد باید چی جواب خانواده ات رو میدادیم؟

جی هوب یه حوله به نامجون داد برگشت سمت آیو

_حالا که چیزی نشده آروم باش

جین مظلوم سرشو تکون داد تا تایید کنه ولی اینا باعث نشد آیو آروم تر بشه عصبی حوله رو از سرش برداشت و محکم پرتش کرد تو صورت جین

_اونجوری با اون چشمای درشتت بهم نگاه نکن

بلند شد خواست از در رد بشه که با استلا رو به رو شد

استلا به چارچوب در تیکه داد بود و گردنبند طلایی که دور گردنش بود رو گذاشته بود بین لباش و به آیو نیشخند میزد

آیو که میدونست استلا دنبال بازیه،
تنه ی محکمی بهش زد تا از جلوی در بره کنار

استلا که توقع این حرکت رو نداشت دو قدم به عقب پرت شد و سعی کرد نیفته زمین

استلا با چشمای گشاد به آیو نگاه کرد و زیر لب فحشی بهش داد

جی هوپ نفس کلافه ای کشید و به جین که سرش پایین بود نگاه کرد که داشت با گوشه ی حوله تو دستش بازی میکرد دستش رو گذاشت رو شونه ی جین و لبخند گرمی زد

_میرم برات یه چایی میارم تا گرم شی

جی هوپ از اتاق خارج شد

جین سرشو بالا آورد و به نامجون نگاه کرد

نامجون دست به سینه به میز کنار پنجره تکیه داده بود و حوله رو گذاشته بود رو شونه اش و به جین نگاه می‌کرد انقدر شوکه بود که حتی لباس های خیسش هم عوض نکرده بود

اون میتونست نپره تو آب تا جین غرق بشه و تمام این داستان های مسخره تموم بشه فکر میکرد گذشتن از جین راحت باشه ولی اون لحظه به هیچی فکر نمی‌کرد جز اینکه جین رو نجات بده
نامجون که هیولا نبود ، بود؟
انقدر حواسش پرت جین بود که صدای شوخی های کوک و ته که داشتن سعی می‌کرد جین رو بخندونن نبود

استلا اومد کنارش و حوله رو انداخت رو موهای نامجون و خیلی آروم سعی می‌کرد موهاشو خشک کنه

_سرما میخوری بیا بریم اتاق لباستو عوض کن

نامجون سرشو تکون داد و با استلا هم قدم شد تا از اتاق خارج بشه
جین سریع نیم خیز شد