part2

57 2 0
                                    

پارت ۲
منو آیدا از کلاس چهارم تا الان باهمیم امسالم کنکور داریممم خداکنه تو یه دانشگاه بیفتیم
از جام بلندشدم و یه تیشرت قرمز کلاه دار پوشیدم با شلوارکش
جلو اینه ایستادم از لحاظ اندام که خدارشکر اوکی بودم ظریفوبغلی قدم بد نیس اخرین باری ک اندازه گرفتم ۱۶۷بودم،کمرم کوتاهه اما لنگام درازه،موهامم داره بلندمیشه باید کوتاش کنم
رنگ موهام قهوه ای تیره بود چشام عسلی یکم تیره ،پوستمم سفیدد البته به سفیدی آیدا که نمیرسم
لامصب سفید برفیه اون ،چشامم نمیدونم چجوری توصیفشون کنم ولی وقتی آیدا میگه قشنگن ینی قشنگن ،والا
داشتم چتریمو اتو میزدم که صدا در اومد ،صدرصد آیداس رفتم سمت ایفون دیدم داره شکلک درمیاره جلو دوربین ،خندیدمو درو بازکردم و رفتم پایین
تا اومد داخل شالشو پرت کرد رو مبل مانتوشم رو اون یکی مبل پرت کرد
_مگه خونه باباتههه
خندیدو با شیطنت گفت_نوووچ خونه پدرشوهرمه
خندیدمو لباسشو برداشتمو اویزونشون کرد،این آیدا خانم ما ،به خان داداشمون علاقه داره
ولی خب معین خان بسیارر مغرور تشیف دارن،و آیدا از ترس اینکه معین پسش بزنه و غرورش بشکنه
سکوت کرده ،منم واقعا نمیدونستم چیکارکنم از واکنش معین میترسیدم...
از کیفش چندتا سی دی دراورد
_اینا چین
آیدا_فیلم طنز،و ترسناک،اینوهم نمیدونم ندیدم تاحالا
_جووووون فیلم ترسناکو بزار
بالبخند زورکی از ترس گفت_نه بیخی ام چیزه بزار اون جدیدرو بزاریم
میدونستم آیدا میترسه نیشمو بازکردم_نوچ نوچ همون ترسناکه رو میذارم
بعد از کل کل ،راضی شد بزارم چیپس سرکه ای و فلفلی و کرانچی هارو ریختم تو ی ظرف بزرگ رفتم
نشستم پیشش و شروع کردیم خوردنو فیلم دیدن
بعد تموم شدن فیلم داشتم اداشو درمیوردم که کوسن مبل جلو صورتش گرفته بود از ترس
یدفعه گوشیم زنگ خورد!نگا کردم بابا بود جواب دادم
_الو،سلام
بابا_سلام دخترم خوبی
_خوبم
بابا_منم خوبم مرسی،چکارمیکنی
آیدا اروم گفت کیه منم اروم لب زدم بابام
_ایدا اومده خونمون داریم خوش میگذرونیم
بابا_عهه پس خوبه خوبه،تنها نیستی دیگه
_ن راحتم تنهابودم هم نمیترسیدم شما با بهاره جونی خوش باشید
کمی مکث کرد لبخندی زدم که گفت
بابا_تیکه انداختی؟
_چرا اینجوری فکرمیکنی
تا خواست چیزی بگه صدا اون چندش اومد
بهاره_اردلان حرفات تموم نشد؟
با حرص گفتم
_بتو ربطی نداره بابامه باش حرف میزنم زنه ی ایکبیری چند...
بابا_اریسان!!
_بجا اینکه بزنییی دهنش میخوای ازش دفاع کنی هه
بابا_اپنکه چیزی نگفت
با حرص نفسمو فوت کردم ب ایدا ک با ناراحتی نگام میکرد نگا کرذم،بهاره فدات بشه ایشالله
_خب بابا جان کاری نداری !؟
بابا_نه مواظب خودت باش
_خدافظ
و قطع کردم و برگشتم سمت ایدا ک کوسنو بغل کرده بودو نگام میکرد
_هااا چیهه چته
آیدا_زهرمار این بهاره چیکارکرده
_گمشههه(اداشو دراوردم)اردلاااان حِرفات تِمووم نثُدد!؟ اخهه به تو چهه دخترشم دلش میخوادد
آیدا_کمتر حرص بخور پیرمیشی چروک میشه کسی نمیگیرتت
_بدرککک اگ شوهرنکردم نمیذارم معین بگیرتت
آیدا_اووی کی بهتر از من
_همکلاسیاش
با کوسن زد روصورتم با حرص گفت_اون گوه خوردهه باتو
_خوراک خودته چسو
آیدا_دورم بگردی
_فدام بشی
آیدا_قربونم بری
_نوار بهداشتیمی
خواست جواب بده که انگار تازه فهمید چی گفتم
بلندخندیدم با کوسن زد روصورتم
با جیغ گفت_عوضیییی چندشش عوووق کثافتتت حالمو بهم زدی
عصر رفتیم بیرون،رفتیم بازار کلی خرید کردیم بعدشم شهربازی ،و شامو تو یه فست فودی توپ خوردیم و زدیم بیرون،راستی دوستان من کرج زندگی میکردم :>

🤍تا آخرش باهمیم_We will be together until the end🤍Where stories live. Discover now