part 7 _friendship_

97 42 5
                                    

__صورت خوشگلتو ببین چیکار کردی ؟
بکهیون فین فین کنان دستش رو بین موهای کیونگسو میکشید و قربون صدقش میرفت .

از دیشب کنارش نشسته بود و تکون نمیخورد تا هیونگش بلاخره بخواد چشم های درشتش رو باز کنه .
مینسوک و لوهان برای کار های روزانه رفته بودن ، کای همراه کریس دنبال مرد متجاوز میگشتن و چانیول رفته بود دوش بگیره و کنار پسر اسیب دیده بیاد .

انگشتش رو روی زخم کوچیک صورتش کشید : آخه چرا تنها اومدی دنبالم باید کسی رو صدا میکردی ...  همیشه بخاطر من خودتو تو دردسر میندازی
با پشت دست اشک هاش رو کنار زد . به یاد هزاران اشکی افتاد که به خاطر تنبیه های کیونگسو از چشم هاش ریخته بود افتاد ، همیشه این بک بود که مشکل درست میکرد ولی کیونگسو کسی بود که تنبیه میشد.

فلش بک _ نه سال قبل _
_آقای کیونگسو این چندمین باره که داری خراب کاری میکنی هر سری ازت گذشتیم ولی این دفعه دیگه نمیشه ازش گذشت ، صد ها بار بهتون گفته شده توپ بازی توی محیط داخل ساختمون ممنوعه ولی تو امروز یکی از گرون ترین تلوزیون هارو شکوندی !

آقای چو از جسم کوچیک پسر بچه فاصله گرفت ، ترس باعث شده بود قلب کوچولوش تند تند بزنه . میدونست احتمال زیاد بکهیون داره از پشت در نگاش میکنه ، پس برای پنهان کردن ترسش فقط دستهاش رو کنارش مشت کرد .

آقای چو با چوب بلندی به سمت هیکل کوچیکش رفت : میدونی که از تنبیه خوشم نمیاد ، من عاشق تک تک شما بچه هام ولی اشتباهاتت از حد خارج شده.
کیونگ با سر تایید کرد .

_دستات رو بیار جلو اقا کوچولو

کیونگ آروم دست هاش رو جلو اورد ، اولین ضربه که به کف دستش هر دو پسر از جا پریدن ، کیونگسو از ضربه چوب و بکهیون از تصور دردی که هیونگش تحمل میکرد .

ده تا ضربه به دستش خورد : اگه تکرار بشه اینبار مجبور میشم جور دیگه ای عمل کنم ، شاید مجبور شم اتاق تو و بک رو عوض کنم .

کیونگسو با ترس کمی خم شد : قول میدم دیگه تکرار نشه .
با قدم های کوچیکش سمت در رفت و سعی کرد اشک های چشمش رو پاک کنه .

با بیرون رفتن جسم کوچیک دونگسنگش رو دید که کنار در روی زمین نشسته و با گذاشتن سرش روی زانوهاش گریه میکنه . کیونگسو کنارش نشست و بغلش کرد: چرا گریه میکنی بکی؟

بک هق هق کرد : کیونگی...بخاطر...من...کتک خورد...من توپو به تلوزیون زدم
_گریه نکن بکهیونی اصلا دردم نیومد من خیلی قویم ولی لطفا دیگه کارای اشتباهی نکن چون اونموقع منو میبرن یه بچه بی ادب میاد اتاقت اذیتت میکنه باشه؟

پایان فلش بک

لبخند تلخی زد ، این اخلاق کیونگسو بود ، محافظت بی چون و چرا از همه مخصوصا از کسایی که عاشقشه: هنوز که داری گریه میکنی

skyfallWhere stories live. Discover now