داشتم تو اقاقم اماده میشدم که برم پیشش
اون عوضی حتی نمیذاره کمر دردم خوب شهلعنت بهش واقعا..
گوشی لعنتی ترمو برداشتم و ساعت نیگا کردم
فاک ساعت ۱۱شب بودو اون باز میخواست منو به فاک بده
نوبت منم میرسهبه خودم تو اینه نگاه کردم
اون کریپی*
خر میمون
ازش متنفرم
معلوم نیس..
ولش کن
خوبب من جئون جونگکوکم ۲۲سالمه
به خاطر پول عمل ناموفق مادرم مجبور شدم برده ی این مرد احمق بشم کصخل پلشت گاوبه سمت در اتاق حرکت کردم
بازش کردم اتاقم با اتاق اقای چوی ۳ تا اتاق فاصله داشت داشتم به سمت اتاق میرفتم
به در اتاق که رسیدم به دودی که از زیر در میومد خیره شدم
خب راستش کی بدش میاد ارباب مضخرفش بمیرهولی یه روح مضخرف تر تو وجودم هست به نام کوکو
که همون خودمه ولی خودم نیس منظورم اینه من یه خودم دیگه دارم که اسمش کوکی یهو همون روحتقریبا خوبمه که بهترین مشاوره هارو میدکوکو: هی جئون جانگکوک تو باید ببینی چش شده
کوکی :کص میگه برو لباساتو بردار بزن بیرون داش
کوکو: اتفاقا اون یه سری خوبی هایی بهت کرده دیگه ...
کوکی: برامون مثال بزنید استاد..
کوکو :م-مثلا ... مثلاااا.. باور میکنی هیچی به ذهنم نمیاد
کوکی: اره میکنم ...خب جونگو تو باس همین الان وسایلتو جم کنی و ازین بی صاحاب خونه بزنی بیرون اوکی
جونگکوک: اوکی حاجی
بدو سمت اتاقم رفتم هر چیزی نیاز بودو ورداشم
میخواستم این لباس مضخرفو دربیارمکه در اتاق باز شد
دوتا نره غول اومدن تو
با دست بهم اشاره کردن که برم بیرونه اتاق
منم بی چون و چرا ساکم رو برداشتم و اومدم بیرونسر راه یه پالتو هم برداشم و پوشیدم
با اون دوتا بادیگارد که یکیشون تو اون بیسیمی که به گوشش وصل بود گفت: ارباب کیم داریم میاریمشون امارت ..
از پشت بیسیم یه صدا جواب داد
«افرین چانیول سریع تر از ساختمون خارج شید خدمه ای رو که بیهوش کردید بزارید بمونن!»به محض بیرون زدن از ساختمون و فاصله گرفتن ازش
ترکید وااااو
کوکی:دسخوش داییکوکو: برای هزارمین بار تو عمرم باهات موافقم
سوار ون سیاه پشت امارت شدیم و راه افتادیم
به جایی که نمیدونم کجاس..۰۰..۰۰۰۰۰۰۰۰......۰۰۰۰۰۰.....۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰........................
ووت پلیذ پلیذ پلیذ پلیذ⭐⬅️🌟
تنک یو وری ماچ💋
YOU ARE READING
☽︎♡︎☘︎مستر جئون بغلم کن☘︎♡︎☾︎
Teen Fictionچی میشه اگه جئون جونگکوک که واسه همه باتمه برای تهیونگ ارباب جدیدش تاپ باشه کاپل :کوکوی ژانر :اسمات ،کمدی ،نمه اکشن، مافیایی ، لیتل اپ: هر وقت ووت ها بدید شروع« ۱۸ فوریه ۲۰۲۲» پایان« خدا می دونه» سلام دونه برفیا( می دو نم دارم با خودم حرف میزنم...