Ep3: Bad boy [پسرِ بد]

81 24 63
                                    


- اون عوضی... آروم تر! اون نیپل زهرماریِ منه نه توپ استرست احمق!

به پسر مقابلش که موهای بلوند و بلندش رو بسته و آدامس میجوید تشر زد.

پسر با نیشخندی روی لب، انگشت شستش رو به نوک سینه لوهان فشرد و آدامسش رو ترکوند.

- توپ استرس من به خوش‌رنگی سینه تو نیست.

- باهام لاس نزن و قبل از اینکه کیرتو ببُرم کارتو بکن جیکوب.

جیکوب از میز کنارش گیره رو برداشت و با دقت نیپل سفت شده پسرک روی تخت رو گیر انداخت.

- اگه انقدر خشن نبودی میتونستم به سکسمون امیدوار باشم.

لوهان روی آرنج‌هاش ایستاد تا نظاره‌گر باشه. با یادآوری خاطره‌ای نیشخند زد و به موهای نرم جیکوب چشم دوخت.

- فکر نمیکردم یه بلوجاب انقدر امیدوارت کنه.

جیکوب سوزنی رو برداشت و ذهنش درگیر خاطره مشترکش با لوهان شد. قهقه زد و لوهان هم به خنده افتاد.

- توعه هورنی... فقط داشتم اونجا یه تتو میزدم و راست کردی!

- جوری رفتار نکن که انگار تو هم بدت...

ناخن‌هاش توی پوست کفِ دستش فرو رفت و کوتاه فریاد زد.
درد مثل جریانی از صاعقه توی قفسه سینه‌اش جا خوش کرده و به رگ‌های شقیقه‌اش فشار می‌آورد.
جیکوب نیشخندی زد و با نگاهی به چهره در هم رفته لوهان لبش رو گزید.

- نگاش کن...باعث میشی آدم فتیش‌های عجیب بگیره.

- دهنِ گشادت...لعنتی! آروم‌...محکم نکشش!

نیشخندش با لبخندی ملایم تعویض شد و به حاصلِ کارش نگاه انداخت. زیبا بود.
دلش کشید به اون حلقه و پوستی که زیرش خون دوییده بود بوسه بزنه.

- زیاد مراقبش باش. با احتیاط لباس بپوش ممکنه بهش گیر کنه.تا چند روز خیلی حساسه پس اگه اذیت میشی لباس نپوش. تمیز نگهش دار تا عفونت نکنه.

لوهان از روی صندلی پایین پرید و مقابل آینه ایستاد. خودش رو از نظر گذروند و لب زیرینش رو از شدت سکسی بودنش گاز گرفت. چیزی بدتر و کشنده‌تر از جذابیت لوهان وجود داشت و اون، آگاهی خودش بود.
لوهان میدونست زیبا و خیره‌کننده‌اس و اینطوری تبدیل میشد به وارث آتنه و آفرودیت روی کره خاکی.

با صدای پیامک موبایلش از آینه فاصله گرفت و درحالیکه کت چرمش رو می‌پوشید، نگاهی به محتوای پر از فحش پیامک بکهیون انداخت.
باید زودتر خودش رو به خونه میرسوند. اگه بکهیون میخوابید، مجبور میشد از پنجره بره داخل خونه و با توجه به شرایطش این واقعا ایده بدی به نظر میرسید.
دستی بین موهاش کشید و سمت در رفت. صدای تتو آرتیست در اومد.

- تیشرتت جا موند لوهان.

برگشت، چشمکی نثار پسر بلوند کرد و داد زد

⇀𝐦𝐞𝐭𝐚𝐧𝐨𝐢𝐚↽Where stories live. Discover now