Part 6

157 38 89
                                    

Wooooo wooooooo
صدای جارو برقی که تو گوشاش می‌پیچید اونو از خواب بیدار کرد ، همه چی تار و در هم برهم بود و تشخیص چیزها از هم سخت
با این حال چشمی اطراف چرخوند و شروع کرد به راه رفتن ، یهو صحنه عوض شد و اون حالا توی یه جایی شبیه.. شبیه.. راهرویی که به اتاقش ختم میشد وایساده بود و.. "اون ننمه؟...چرا داره دیوارا رو جارو میکشه؟؟"
با صدای شیه‌ی یه حیوونی مث اسب ، به پشت سرش نگاه کرد و باب رو لخت سوار بر موجود قروقاطی ای که نمی‌دونست چیه دید

¤ چطوری مرد جوان !

"یا مقدسات دو عالم!!"

جونگین با ترس بدون نگاه دیگه‌ای به پشت سرش، دیکشو رو کولش گذاشت و شروع کرد به دویدن
چرا اینقدر سرعتش زیاد شده بود ؟؟
حالا دیگه نمیتونست وایسه ! انگار اختیار پاهاش دست خودش نباشه همونطور بی وقفه مث خر میدوید

تق تق تق تق تَتَرَق ! گُپ گُپ گُپ گُرُمپ!!

گوشش سوت میکشید از شدت تیز و رو مخ بودن صداهای جدید
حالا وسط حیات خونه‌ی عمش وایساده بود

"برادرزاده‌ی عزیزممم!!"

به کنارش نگاه کرد و عمه‌ی سلیطه‌شو دید که داره دوتا قابلمه ای که به دستشه رو بهم میکوبه و صداهای ناهنجار در میاره و به سمتش میاد
نمیتونست صورت ها رو خیلی خوب و فور کا ببینه ولی تو همون لحظه‌ی اول می‌فهمید کی کیه
زن دست هاشو به طرفش دراز کرد که جونگین محکم زد روی دستش و اونو از خودش دور کرد

"دونت تاچ می بچ!"

شدت ضربه خیلی واقعی بنظر می‌رسید ، جوری که قشنگ حسش کرد

= پسره‌ی بی‌حیا ! اینا چیه رو گوشیت ؟؟!

ناگهان پدرش جلوش ظاهر شد و داد زد ، ولی جونگین فقط صدای محوی شنید

× به مامان میگم دزدکی اومدی خونه عنه(عمه) مرتیکه گوزمَن !

بعدم با پشت دست سفت خوابوند تو دهنش و حتی اینم یجورایی حس کرد و یهو همه چیز مثل یه فیلم تموم شد و بالاخره چشم هاشو تو دنیای واقعی باز کرد

قلبش مث گنجشک تند تند میزد و جونگین مسخ شده به یه گوشه خیره شده بود
چند ثانیه طول کشید تا به خودش بیاد و حلاجی کنه چی به چیه

"اوه درسته منو دزدیدن و الانم تو ماشینم"

به جلوش نگاه کرد ، مردی از در ماشین به داخل و روی تنش خم شده بود ولی.. صورتش به سمت مخالف چرخیده بود

× وات داااا فاااکککک

مشتی تو سر مرد کوبید و تو یه حرکت خودشو به سه کنج اون طرف ماشین رسوند

صدای غش غش خنده ای توجهشو به بیرون ماشین-پشت سر مردی که داخل ماشین خم شده بود- جلب کرد و با پایین آوردن سرش پسر جوونی رو دید که دستشو روی پیشونیش گذاشته و قهقهه میزنه

Something About MeWhere stories live. Discover now