بزارید همین الان شما رو با یکی از فیصایی که از این به بعد باهاش رو به رو میشین آشنا کنم 😂
قیافه : زجه عصبی🤌🏻
اینو یادتون بمونه قشنگووت یادتون نره
🍌🍌🍌🍌
£ تو ؟؟؟
پسر جدید با صدای بلند شخص سومی بالاخره گسترهی دیدش باز شد و تونست ببینه بجز کسی که کمکش کرده بود، افراد دیگهای هم اونجا هستن !
اخمی کرد و پشت سر پسر رو دید زد
فقط یه نفر بود
یه نفر ولی مینهو از همون ثانیه اول فهمید قراره اندازهی ده نفر ازش متنفر باشه !
البته بهتره بگیم خیلی وقت پیش این حسو بهش داشت و الان حتی میتونست بدتر بشههمیشه که تو نگاه اول آدم عاشق نمیشه !
بعضی آدما تو نگاه اول عن بودن یا نبودن بقیه رو میسنجن و تایین میکنن که از اونا بدشون بیاد یا نه
و مینهو هم دقیقا از همون گونهی نادر و عاقل آدمیزادی بود !جیسونگ نگاه سردرگمی بین گربه سگ رو به روش انداخت و دست سونگمینو کشید
+ تو اینو میشناسی ؟
سونگمین با قیافه ای که انگار داره گوه متحرک میبینه مینهو رو نگاه میکرد و در مقابل مینهوام دقیقا مثل شخصی بود که بزرگ ترین عاشغالِ سردرد آوره زندگیشو میبینه ! و این بین جیسونگ کنجکاو وایساده بود و کم کم از دوئل چشمی اونا حوصلهش سر میرفت
÷ اهم..
مینهو صدایی صاف کرد و با لبخند کوچیکی به طرف جیسونگ چرخید
÷ اسم من مینهو عه ، اومدم که ازت تشکر کنم تو با کمکی که بهم کردی باعث شدی من تو مصاحبه قبول شم !
جیسونگ دستشو با شدت توی دست مینهو که حدس میزد به منظور دوستی جلوش دراز شده باشه زد که صدای شَق مانندی تو فضا پیچید و مینهو با دردی که تا کونش تیر کشیده بود سعی کرد لبخندشو حفظ کنه
جیسونگ واقعا هیجانی بود !
سونگمین کصخندی زد
"خیلی درد گرفت مگه نه ؟ نوش جونت !"
YOU ARE READING
Something About Me
Fanfiction❗️متوقف شده ولی کسی چه میدونه ، شاید تونستی برگردونیش ؛) •┈┈┈•┈┈┈•┈┈┈• + این یه عملیات بچه دزدیه ! × اوه یهه چه هیجان انگیز ، حالا قراره کجا بریم ؟ _ قراره سوار وَن من بشیم و بعدش- × برو به مک دونالد ! اوه پسر من تاحالا هیچ وقت اونجا نرفتم!! + وای...