🦋🦋🦋
-نامجونا... نامجونا...
-این اسم دوست پسرته، شازده کوچولو؟
مرد غول پیکر موهای بلند جین بین انشگتاش گرفت و انقدر محکم کشید تا سر جین به تنه ی درختی که بهش بسته شده بود بچسبه و به قیافه ی بی جونش نگاه کرد:
-بهت میخورد همجنسباز باشی... یعنی مام میتونیم از سوراخت استفاده کنیم؟دست دیگش سمت باسن جین سر داد و وقتی نرمیش رو حس کرد محکم فشارش داد.
جین کمی توی جاش وول خورد و تلاش کرد با پاهاش مرد رو عقب هول بده اما نتونست.
-چان... ولش کن... باید سالم نگهش داریم...
رئیس خشنشون از کنار پسر گذشت و زمزمه کرد.-اما رئیس، با یه رابطه که صدمه ای نمیبینه... مام یه لذتی میبریم.
-تو غلط میکنی حتی به همچین چیزی فکر میکنی.
هر دو مرد سمت صدا چرخیدن و با دیدن پسری چهارشونه با هانبوکی سلطنتی پوزخندی گوشه لبشون نشست:
-تو باید همراه این کوچولو باشی.پسر که موهای جین گرفته بود با یه فشار رهاش کرد و کنار رئیسش ایستاد.
این کار باعث شد جین بتونه سمت صدا بچرخه و نامجون رو از لای پلکای نیمه بازش ببینه.
رئیس با خونسردی و تمسخر دست داخل جیباش کرد و نزدیک شد:
-نمیدونیم کی هستی. اما اگه میخوایی این فسقلی رو پس بگیری پول زیادی باید بابتش بدی و این...وقتی تیغه شمشیر نامجون سمتش گرفته شد و درست جلوی بینیش قرار گرفت با چشمای گرد شده به پسر خیره شد.
-حتی یه قدم دیگم نزدیکم نشو، بو میدی.جینی پوزخند زد.
نامجون توی این موقعیت هم جدی و سرد بود.
-واقعا فکر کردی بهت پول میدیم؟-اوه پس اون براتون بی اهمیته؟
-خیلی بیشتر از چیزی که فکرشو بکنی.
نامجون با سرد ترین لحنی که جین میشناخت گفت و باعث شد چشمای پسر با مظلومانه ترین حالت به شاهزاده بزرگ خیره بشه.
یعنی الکی به خودش امید داده بود، کسی که عاشقشه به دنبالش میاد؟
-پس برای چی اینجایی؟رئیس پرسید و نامجون شمشیرش داخل غلافش کرد:
-میخواستم اگه موافق باشی یه سری از اذوقه هامون باهم معامله کنیم.رئیس سری تکون داد و با نامجون از اونجا دور شدند و سمت چادرش رفتن. جین سرش پایین انداخت و وقتی خیسی کوچیکی روی هانبوکش دید متوجه قطره اشکاش شد.
دستی گرم روی دستاش نشست و از جا پرید پشت درختی که دستاش بهش بسته بود کسی نشسته بود.
-ولم کن... لطفا... کاریم نداشته باش...
YOU ARE READING
BUTTERFLY🦋 | KV
Historical Fiction🦋اسم: پروانه (کامل شده). 🦋ژانر: تاریخی/درام/انگست/اسمات🔞 🦋کاپل اصلی: کوکوی 🦋کاپل فرعی: نامجین/مخفی 🦋نویسنده: mj_stories ⚠️خلاصه: کیم تهیونگ پرنس کوچک ۲۱ ساله که هیچ علاقه ای به قانون های سخت و طاقت فرسای دوران گوریو ندارد، بازیگوشی هایش منجر...